فرضیه اصلی اول: بین ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده و ارزش افزوده بازار در بازار سرمایه ایران رابطه معنی داری وجود دارد. ضریب تعیین تعدیل شده بین دو متغیر ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده و ارزش افزوده بازار در بازار سرمایه ایران برابر 266/0 می باشد و نشان می دهد كه 6/26% از تغییرات ارزش افزوده بازاربه ارزش افزوده اقتصادی وابسته است ؛ sig (سطح معنی داری) كمتر از 0.05 می باشد كه بیانگر وجود همبستگی در سطح متوسط بین این دو متغیر می باشد . با توجه به این که در جدول مربوط به آزمون خطی بودن مدل ، sig كمتر از پنج درصد می باشد، فرض خطی بودن رابطه بین دو متغیر تایید می گردد و فرضیه اصلی اول تحقیق، تأئید می شود .
فرضیه اصلی دوم : بین ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار در بازار سرمایه ایران رابطه معنی داری وجود دارد. ضریب تعیین تعدیل شده بین دو متغیر ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده و ارزش افزوده بازار در بازار سرمایه ایران برابر 169/0می باشد و نشان می دهد كه 9/16% از تغییرات ارزش افزوده بازاربه ارزش افزوده اقتصادی وابسته است ؛ sig (سطح معنی داری) كمتر از 0.05 می باشد كه بیانگر وجود همبستگی در سطح متوسط بین این دو متغیر می باشد . با توجه به این که در جدول مربوط به آزمون خطی بودن مدل ، sig كمتر از پنج درصد می باشد، فرض خطی بودن رابطه بین دو متغیر تایید می گردد و فرضیۀ اصلی دوم تحقیق، تأئید می شود .
فرضیه اصلی سوم : فرضیه اصلی 3 : بین معیار های سودآوری وارزیابی عملکرد (نظیر بازده حقوق صاحبان سرمایه ،   بازده سرمایه گذاری ، رشد سود هر سهم ، نرخ سود باقیمانده ، نرخ بازده فروش، نرخ قیمت به سود سهام و نرخ سود پرداختی سهام) ،با ارزش افزوده بازار ،در بازار سرمایه ایران رابطه مثبت وجود دارد. مؤلفه های آماری به دست آمده از آزمونهای آماری مربوط به متغیرهای این فرضیه و ارزش افزوده بازار نشان می دهد كه به جز نرخ قیمت به سود سهام سایر متغیرها دارای ارتباط رابطه خطی و مثبت با ارزش افزوده بازارهستند ؛در نتیجه فرض خطی بودن رابطه بین متغیرهای مورد بررسی با ارزش افزوده بازار (به جز متغیر نرخ قیمت به سود سهام) تایید می گردد.
فرضیه اصلی چهارم : ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده در مقایسه با سایر معیار های ارزیابی عملكرد مالی ، در بازار سرمایه ایران؛قدرت تبیین بیشتری از ارزش افزوده بازار را نشان می دهد. بررسی R2 تعدیل شدۀ مربوط به رابطۀ MVAبا سایر متغیرها نشان می دهد كه ،ضریب تعیین تعدیل شده ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده همواره به طور قابل ملاحظه ای بالاتر از R2 تعدیل شده سایر متغیر های مستقل پژوهش بوده است.لذا این نظریه را می پذیریم كه در بازار سرمایه ایران ؛معیار REVA بیشترین رابطه مثبت را با ارزش افزوده بازار دارد و می توان از آن به عنوان برترین معیار ارزیابی عملكرد مالی نام برد.
فرضیه اصلی پنجم: نوع صنعت بر ارتباط بین معیارهای عملكرد مالی و ارزش افزوده بازار،تأثیر گذار است. آزمونهای آماری مربوطه نشان میدهد كه متغیر كنترل صنعت بر میزان روابط بین متغیر های مستقل و وابستۀ تحقیق تأثیر گذار است؛در نتیجه فرضیه اصلی پنجم نیز، تایید می گردد.   فرضیه اصلی ششم : اندازۀ شركتها بر ارتباط بین معیارهای عملكرد مالی و ارزش افزوده بازار،تأثیر گذار است.آزمونهای آماری مربوطه نشان میدهد كه متغیر كنترل انداره بر میزان روابط بین متغیر های مستقل و وابستۀ تحقیق تأثیر گذار است؛در نتیجه فرضیه اصلی ششم نیز، تایید می گردد. به اعتبار دهندگان ، سهامداران و كلیه فعالان بازار سرمایه پیشنهاد می شود، ازاین معیار جهت ارزیابی عملكرد مالی شركتها و مدیران آنها استفاده نموده و درارزیابی سهام شركتها این معیارها را در كنار سایر معیار ها؛ در جهت نیل به هدف اصلی كه همانا حداكثر كردن ثروت سهامداران است، به كار گیرند.نتایج به دست آمده در این پژوهش با نتایج حاصله از تحقیقات ملبورن و همكاران[1] (1997) مطابقت كاملی را نشان میدهد.
مقدمه:
سنجش عملكرد مالی شركت ها در فرایند تصمیم گیری،با توجه به توسعه واهمیتِ نقش بازار سرمایه از مهمترین موضوعات در حوزۀ مالی و اقتصادی است. ارزش افزودۀ اقتصادی وارزش افزودۀ تعدیل شدۀ اقتصادی از مهمترین معیارهای سنجش عملكردِ مالی هستند. تحقیقات متعددی در سطح بین المللی انجام شده و موافق با این دیدگاه است كه ارزش افزودۀ اقتصادی تعدیل شده در مقایسه با سایر معیارهای ارزیابی عملكرد مالی سنتی بیشترین همبستگی را با ارزشهای بازار دارد. مهمترین هدف مطالعۀ حاضر ، تبیین تئوریک شاخص های سنجش عملكرد مالی، آزمون این شاخص ها و ارائۀ شواهد لازم به منظور كمك به فعالان بازار سرمایۀ ایران ، برای اتخاذ تصمیمات منطقی در فرایند سرمایه گذاری است. این پژوهش از نوع پژوهش های كاربردی می باشد و بر مبنای روش و ماهیت در طبقه بندی تحقیقات همبستگی قرار می گیرد و با بهره گرفتن از رگرسیون ساده و چند متغیره به بررسی میزان رابطۀ همبستگی بین ارزش افزودۀ اقتصادی تعدیل شده و سایر معیارهای نوین و سنتی عملكرد مالی با ارزش افزوده بازار، پرداخته است. یافته های پژوهش حاضر ادعا دارد كه ارزش افزودۀ اقتصادی تعدیل شده، نسبت به ارزش افزودۀ اقتصادی ودیگر شاخصهای ارزیابی عملكرد مالی سنتی ، همبستگی بیشتری را با ارزش افزودۀ بازار در سالهای 1387-1384 نشان می دهد و به اعتبار دهندگان ، سهامداران و كلیۀ فعالان بازار سرمایه پیشنهاد می شود كه ازاین معیار جهت ارزیابی عملكرد مالی شركت ها و مدیران آن ها استفاده نموده و در ارزیابی شركت ها این معیارها را در كنار سایر معیار ها؛ به كار گیرند. نتایج به دست آمده در این پژوهش با نتایج حاصل از تحقیقات ملبورن و دیگران مطابقت كاملی را نشان میدد.
1-1-مقدمه :

توسعه بازارهای سرمایه با افزایش آگاهی سهامداران ،فشار روی شرکت ها برای عملکرد بهتر را ، افزایش داده است. مدیران شرکتها در حال حاضر دورانی را پیش روی دارند که آنها را ملزم میسازد، چارچوب اقتصادی جدیدی در شرکت های خود مستقر کنند، که ارزش و سود آوری را بهتر منعکس کند. سهام داران به عنوان مالکان واحد تجاری در پی افزایش ثروت خود هستند، با توجه به اینکه افزایش ثروت، نتیجه عملکرد مطلوب واحد تجاری 

مقالات و پایان نامه ارشد

است، ارزش یابی واحد تجاری برای مالکان، دارای اهمیت فراوانی است. در ادبیات جدید مفهوم مدیریت ، یعنی کار با دیگران جایگزین کار توسط دیگران شده است .این امر بر پیچیدگی مدیریت افزوده و در آینده نیز خواهد افزود. بنابراین پارادایم های جدید در این حوزه آشکار شده است .از جمله این پارادایم ها ؛هدف ارزش آفرینی، در سر لوحه اهداف مدیریت قرار گرفته است. مدیریت ارزش آفرین می بایست از ساز و کارها و شیوه های مدیریتی موثر بر ارزش آفرینی بهره برده و در عمل بکار گیرد. توفیق در میزان ارزش آفرینی تا حدود زیادی به کیفیت سنجش عملکرد بستگی دارد. یعنی از شاخص های مبتنی بر ارزش به همراه شاخص های سنتی و یا جایگزین شاخص های سنتی استفاده شود.

ارزش در کسب وکار اقتصادی، ما به ازای ایجاد شده ناشی از کار با وسایل (سخت افزار) و روشها (نرم افزار) تعریف می شود. کسب وکار، مبتنی برارزش آفرینی تلقی می گردد؛ به طوری که فعالیت های اقتصادی بنگاه های کسب و کار،بدون اندیشه و عمل زایش ،استمرار و تداوم نخواهد داشت. سنجش عملکرد از وظایف مدیریتی است ،که مفهوم عینی به کسب و کار داده است. در ادبیات مدیریت، شاخص های متفاوتی برای سنجش عملکرد از منظرهای مختلف ارائه شده است؛ که منظر، مقاصد و اهداف ارزیابی را مشخص می نماید. ارزیابی عملکرد از منظر جامع ،یعنی نگاه همه جانبه به همه ابعاد؛ که در حقیقت نشانه های کارکردی مدیریت بنگاه را آشکار می سازد و بسیاری ضروری است .در شاخص های جامع سنجش عملکرد به ابعاد مالی و غیر مالی توجه می شود.
در ادبیات مالی نیز، با نگاهی جدید به سنجش عملکرد توجه شده است. کاربست روش های سنتی و تغییر آن به روش های نوین ،پارادایم جدید سنجش عملکرد تلقی گردیده است. به کار گیری تفکر سیستمی ،یعنی تفکیک ناپذیر بودن فرایند مدیریت و سنجش عملکرد از یک طرف و پذیرش پارادایم جدید سنجش عملکرد ؛یعنی مبتنی بر ارزش آفرینی، از طرف دیگر بسیار ضروری و با اهمیت شده است.
در فصل اول پس از بیان مسئله تحقیق، تاریخچه موضوع تحقیق را مورد بررسی قرار می دهیم؛ سپس تعریف موضوع تحقیق را بیان نموده و در ادامه به بیان اهمیت و ضرورت تحقیق می پردازیم. همچنین اهداف تحقیق را در قالب اهداف کلی و ویژه بیان می کنیم. چارچوب نظری تحقیق که بنیان اصلی طرح سئوال و موضوع تحقیق بوده است، در این فصل آورده شده و در ادامه به فرضیه های تحقیق و مدل تحلیلی نیز اشاره شده است.
2-1بیان مسئله تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...