۱) نظریه های اسنادی فرض می‌کنند که افکار و شناخت های علی در رفتار، عواطف و تجارب نقش مهمی دارند ‌بنابرین‏ مدل های اسنادی یک رویکرد شتاختی است.

 

۲) فرض دوم این است که افراد برای تبیین علی وقایعی که در محیط اجتماعی رخ می‌دهد انگیخته شده اند و از روش هایی استفاده می‌کنند که همانند روش هایی ست که دانشمندان برای تعیین علییت به کار می گیرند بنابرایننظریه اسناد رویکرد منطقی دارد.

 

۳) فرض سوم اینکه نظریه های اسنادی ماهیتی کارکرد گرایانه دارند فرض بر این است که شناخت و فهم علییت و به کارگیری آن وصول به اهداف شخصی را ممکن ساخته و بقا را تضمین می‌کند اسناد دهنده یک اسناد دهنده محض نیست او در جستجوی دانستن است و هدف او اداره و کنترل مؤثر خود و محیط است.

 

نظریه اسناد به عنوان یک رویکرد شناختی در زنان:

 

در نظریه شناختی به سبک های اسنادی منفی و رابطه آن با درماندگی آموخته شده تأکید شده است این نظریه بر جامعه پذیری نقش های جنسیتی و تاثیر آن در افسردگی زنان اهمیت می‌دهد بر حسب این نظریه زنان بین پاسخ و بازده پاسخ شان در حیطه های مختلف زندگی ناهماهنگی بیشتری را تجربه می‌کنند و آموزش و تربیت آن ها به گونه ای است که بیشتر با نقش های زنانه نافعالی و درماندگی همانند سازی می‌کنند نقش زنان اغلب آن ها را متعهد ساخته است تا مراقبت جسمانی و عاطفی نسبت به اعضای خانواده فراهم سازند اما به همان میزان حمایت خانوادگی و اجتماعی دریافت نمی کنند لازم به ذکر است که در جوامعی مانند جوامع کشاورزی، و برخی موقعیت های اجتماعی نسبتا برابر مثل دانشجویان دانشگاه و گروه سالمندان تفاوت‌های جنسیتی در میزان افسردگی گزارش نشده است و این عدم تفاوت جنسیتی در بروز افسردگی حاکی از تاثیر عوامل محیطی و موقعیتی در برابر تفاوت‌های جنسیتی است لذا هنگامی که زنان و مردان در خانواده از موقعیت برابر بهره مند هستند تفاوت در میزان و بروز افسردگی بین دو جنس گزارش نشده است (خمسه ۱۳۸۶).

 

زنان درماندگیشان را مانند مردان بیان نمی کنند زنان نسبت به مردان به استرس حساس ترند این امکان وجود دارد که زنان به حوادث استرس زایی که در زندگیشان روی می‌دهد پاسخ های مختلف و همین طور استراتژی مقابله ای متفاوتی داشته باشند (کندلر و همکاران،۲۰۰۱).

 

در پژوهشی که دلا و همکاران در سال ۲۰۰۷ انجام دادند و در آن موش های نر و ماده را آموزش دادند که از شوک خفیفی به مدت ۷ روز (استرس قابل کنترل) فرار کنند هر موش به موش دیگر وصل بود برای جلوگیری از فرار آن ها (استرس غیر قابل کنترل) ولی با همان مقدار شوک یک روز بعد تمام موش های و همینطور گروه کنترل در یک تکلیف فرار دشوارتر آزموده شدند برخلاف تصور موش های نر فرار را یاد نگرفتند ولی موش های ماده یاد گرفتند تفاوت‌های جنسی در رفتار درماندگی به وجود هورمون های جنسی در بزرگسالی وابسته نیست چرا که نه تخمدان برداری ماده ها و نه اخته کردن نرها باعث از میان رفتن درماندگی نشد (دلا، ادکمپ، وتستون و شورس ۲۰۰۷).

 

نظریه اسناد با قضاوت‌های علی و چگونگی تبیین وقایعی که برای خود شخص و دیگران در محیط اجتماعی- فیزیکی رخ می‌دهد ارتباط دارد محققین علاوه بر بررسی ویژگی های چنین تبیینی بر پیشامدها و پیامدهای آن نیز تأکید دارندتبیین های علی غالبا به سوال چرا پاسخ می‌دهند ‌بنابرین‏ افکار و یا به عبارت دیگر شناخت ها محور اصلی تحقیقات اسنادی هستند رویکردهای اسنادی از جهتی با نظریه های شناختی تفاوت دارند این رویکردها شرایط فرد در محیط و حالت های انگیزشی را نیز در نظر می گیرند فرض اساسی نظریه های شناختی این است که موقعیت ها و یا محرک ها مستقیما به وجود آورنده رفتار و هیجان نیستند بلکه شناخت های فردی است که بین محرک و واکنش ها نقش واسطه دارد نظریه های شناختی چگونگی انتخاب، پردازش، یادآوری و ارزیابی اطلاعات فرد را ‌در مورد خود و محیط مشخص می‌کند این فرآیندها در نطریه های اسنادی نیز قابل مشاهده است ‌بنابرین‏ نظریه های اسنادی رویکرد شناختی دارند(خانی اوشانی،۱۳۸۹).

 

سلیگمن ۱۹۷۵ فرض کرد وقتی انسان ها یا حیوان ها حادثه ای را تجربه می‌کنند که کنترلی بر آن ندارند انتظار ناتوانی در کنترل موقعیت های مشابه در آن ها ایجاد می شود و در آن شرایط مجموعه ای از اثرات درماندگی آموخته شده را ظاهر می‌سازند(سلیگمن ۱۹۷۵) درماندگی به شکل خودکار نتیجه یک تجربه غیر قابل کنترل نیست در واقع بسته به ادراک فرد از این مطلب است که چرا تجربه غیر قابل کنترل به وقوع می پیوندد بدین ترتیب مفاهیم تبیین و اسناد برای ‌پاسخ‌گویی‌ به کاستی های تئوری اصلی درماندگی آموخته شده به کار برده شد (آبرامسون، سلیگمن و تیزدال۱۹۸۷ به نقل از منیر پور و همکاران ۱۳۸۶).

 

اسناد علی یک فرایند است که از طریق آن افراد به عوامل ایجاد کننده یک حادثه پی می‌برند نظریه هایی که به عواقب این ادراک های علی می پردازند اغلب نظریه های اسنادی نامیده می‌شوند طبق نظر وینر ۱۹۸۵ علل درک شده یک حادثه عمدتاً بر اساس سه بعد درونی-بیرونی، پایدار-ناپایدار و کلی اختصاصی تغییر می‌کند بعد درونی به طور ویژه در تولید عواطف مرتبط با عزت نفس(مثل غرور و گناه) و عواطف بین فردی(مثل خشم) نقش دارد بعد پایداری و کلی نیز از طریق انتظارهای موفقیت و شکست به عوامل انگیزشی از قبیل شدت و مدتی که یک شخص رفتار ویژه ای را انجام می‌دهد ارتباط می‌یابد اسناد پیامدهای موفق به عوامل پایدار منجر به افزایش انتظار موفقیت در آینده و موجب تداوم رفتار در مواجهه با موقعیت های مشکل می‌گردد در حالی که اسناد پیامدهای ناموفق به عوامل پایدار به کاهش انتظار موفقیت از یک سو و تمایل به ترک کوشش از سوی دیگر می‌ انجامد(منیرپور و همکاران۱۳۸۶).

 

باورهای مخرب ‌در مورد موفقیت:

 

۱) کمال طلبی در عمل:هرگز نباید شکست بخورم یا مرتکب اشتباه شوم.

 

۲) کمال طلبی ادراکی: اگر اشتباه کنم یا آسیب پذیر باشم دیگران مرا دوست نخواهند داشت.

 

۳) اعتیاد به موفقیت: ارزش من به عنوان یک انسان بستگی به موفقیت، هوش، استعداد، موفقیت شغلی، درآمد یا وضع ظاهرم دارد.

 

باورهای مخرب درمورد عشق:

 

۴) اعتیاد به تأیید و تصدیق: برای اینکه ارزشمند باشم همه باید مرا تأیید و تصدیق کنند.

 

۵) اعتیاد به عشق: اگر کسی مرا دوست نداشته باشدنمی توانم خوشبخت شوم اگر کسی مرا دوست نداشته باشدلایق زندگی نیستم.

 

۶) ترس از طرد شدن اگر مرا رد کنی اگر مرا تأیید نکنی معلوم می شود اشکالی در من است اگر تنها باشم باید احساس بدبختی و بی ارزش بودن بکنم

 

باور مخرب ‌در مورد اطاعت و فرمانبرداری:

 

۷) راضی کردن دیگران:باید همیشه ترا راضی کنم حتی اگر در این جریان آسیب ببینم.

 

۸) سرزنش کردن خود: مسائل موجود در رابطه من تقصیر من است.

 

باور های مخرب ‌در مورد توقع داشتن:

 

۹) ناامید بودن: مسائل من حل نشدنی است هرگز احساس خوشبختی نمی کنم.

 

باورهای مخرب ‌در مورد اضطراب:

 

۱۰) فوبیای خشم:خشم خطرناک است باید هرطور شده ازآن اجتناب کنم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...