دانلود فایل های دانشگاهی | قسمت 29 – 4 |
در وظایف دادستان، سخن بسیار است. از جمله این وظایف میتوان به نقش پیشگیرانهی وی در جلوگیری از وقوع جرم و مبارزه با فساد اشاره کرد. طرح پرونده بزرگ فساد اقتصادی و بازتاب وسیع داخلی و خارجی آن، بار دیگر تمام نگاهها را معطوف به قوهی قضاییه نمود. اکنون همه توجهات به سوی دادستانی و محاکمات آتی است. پرسش این است که چگونه و چرا از سال ۱۳۸۸ و به رغم ورود برخی مراجع اجرایی و نظارتی در این زمینه، تا مرداد ماه ۱۳۹۰ که دستگیری برخی متهمان به یک انفجار خبری تبدیل شد، این جرم سازمانیافته از منظر مراجع رسمی نظارتی، اجرایی و قضایی کشف نشد؟ در مقام آسیبشناسی چه بسا بتوان گفت همان زمان که کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی، طی نامهای خطاب به رییس کل بانک مرکزی، در خصوص اعطای تسهیلات پرسش نمود، اگر رونوشت این نامه به دادستانی تهران یا قوهی قضاییه ارسال میگردید؛ یا دادستانی، دارای نمایندگان یا ضابطانی در دستگاههای دولتی مانند بانکها و شهرداریها بود، وضعیت به گونهای دیگر تغییر مییافت.
امروزه همه دستگاهها در تلاشند در مراجع قضایی، نماینده یا دفتری برای خود تدارک ببینند؛ در حالی که این دادستان است که باید در مراجع و مراکز مالی مهم نمایندگانی داشته باشد تا موجبات اعمال نظارت فراهم آید. ممکن است این ایراد قانونی مطرح شود که با وجود مراکز نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور، پیشبینی جایگاهی برای نمایندگان دادستان بدون وجه است. در مقام پاسخ به چنین ایرادی میتوان به وظایف قوهی قضاییه موضوع اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی استناد نمود. برخی تلاش دارند دامنه بند پنجم این اصل را به پیشگیری قضایی محدود کرده و آن را صرفاً در حوزه رسیدگیهای کیفری جاری بدانند؛ حال آنکه به موجب ماده ۳ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۸۱، یکی از وظایف دادستان کشف جرم است. پیشبینی چنین تکلیفی برای قوهی قضاییه، مستلزم تدارک اسباب ورود در این حوزه میباشد؛ در خصوص پرونده فساد بزرگ اقتصادی، این پرسش مطرح است که آیا دادستان نمیتوانست پیش از وقوع جرم اقدام نماید؟ برای تبیین موضوع و بررسی مصادیق عملی میتوان به ذکر برخی حوادث و جرایمی که طی دو سال اخیر در کشور رخ داده، اشاره کرد.(شاکری،۱۳۸۲:۶۲)
در سال ۱۳۸۸ با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری عدهای با طرح ادعای تقلب در جریان انتخابات، امنیت ملی کشور را با چالش مواجه نمودند. بهرغم هشدارها و انذارهای مقامات ارشد، اردوکشیهای خیابانی آغاز شد. هشت ماه تمام کشور را در موقعیت آشوب، اغتشاش و شورش قرار دادند؛ نهادهای مسئول برای دفع فتنه، ناگزیر به دستگیری عوامل آن و محاکمهی مرتکبان شدند؛ تظاهرات خیابانی که با نشانه گرفتن جمهوریت نظام آغاز شده بود، با هدف گرفتن اسلامیت نظام در روز عاشورا به اوج خود رسید. نهادهای مسئول تأمین امنیت کشور، برای کور کردن چشم فتنه، ناگزیر به اقدامات پیشگیرانه روی آوردند؛ با فرا رسیدن روز نهم دی و با حضور مردمی، آتش فتنه خاموش شد. با برگزاری تظاهرات پرشور مردم در بیست و دوم بهمن ۱۳۸۸، سران فتنه با طرحی نو به مقابله برخاسته و برای روز بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۹ برنامهریزی کردند. نهادهای مسئول برای دفع فتنه، فعالیتها و ارتباطات سران فتنه را در چهارچوب وظایف پیشگیرانه محدود کردند. این تصمیم که در سطوح مختلف بررسی و طراحی شده بود، به موقع اجرا گذاشته شد. این اقدام پیشگیرانه، جریان فتنه را زمینگیر کرد. (جعفری دولت آبادی، ۱۳۹۰)
جریان فتنه ظرف یک سال گذشته تلاش نموده است محدودیت ارتباطات و فعالیتهای سران فتنه را به عنوان اقدامی به اصطلاح غیرقانونی جلوه دهد، حال آنکه با استناد به اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، این اقدام قابل تبیین است. نگارنده معتقد است دادستان میتواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده باشد، با اتخاذ تدابیر پیشگیرانه مانع از وقوع و استمرار جرم در آینده گردد. در مثالی دیگر، یکی از روزنامهها در جریان محاکمهی مطبوعاتی شکایت از یک نشریه، بدون مجوز قانونی اقدام به انتشار گزارشی پیرامون تحقیقات دادگاه و محتویات پرونده نمود. به گونهای که پیش از پایان محاکمه، گزارش منتشر شده بود. دادستانی تهران در یک اقدام پیشگیرانه مانع از انتشار یک شماره این نشریه شد. اعتراضها بلند شد. مکاتبات معروف دادستان تهران و یکی از مسؤولان سیاسی با عنوان «أین عمار» و «أینالحق» به یک دوئل حقوقی تبدیل شد که به عنوان یک موضوع در خور بررسی، در تفسیر ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری، در ادبیات حقوقی به یادگار ماند. اکنون که گرد و غبار آن حوادث فرو نشسته است، راحتتر میتوان این اقدام را ارزیابی نمود. پرسش این است که آیا دادستان میتواند در مواردی که دلایل کافی برای ارتکاب جرم در آینده دور یا نزدیک باشد، اقدام کند؟ به نظر میرسد اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی تاب تحمل چنین تفسیری را دارد.
در حادثهای دیگر، مدیرمسؤول یک روزنامه، پس از یک مصاحبه مطبوعاتی که به اعلام جرم علیه مدیرمسؤول و توقیف روزنامه منجر شد، درصدد اقدام مشابه برآمد. دادستانی تهران از مجاری رسمی به نامبرده اطلاعرسانی نمود تا فضای آرامش کشور حفظ شود. بهرغم ابلاغ پیام، بار دیگر همان مطالب مطرح گردید. دادستانی در یک اقدام پیشگیرانه، قضاتی را به عنوان نماینده اعزام نمود، اما در عمل مشکلات دیگری رخ نمود. هدف اصلی دادستانی، جلوگیری از ارتکاب جرم احتمالی بود؛ اما با مقاومت در برابر دستور صادرهی قانونی، حوادثی رقم خورد که در نتیجه، پروندهای جدید شکل گرفت؛ بار دیگر حملات علیه دستگاه قضایی شدت گرفت؛ حال آنکه دادستانی در چهارچوب یک طرح پیشگیرانه اقدام نموده بود.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-19] [ 01:04:00 ب.ظ ]
|