فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید – 8 |
مداخلات روان شناختی بالینی در سلامت به ۲ منظور به کار میروند: الف) تسهیل تغییر رفتار مناسب. ب) کمک به افراد تا با مقتضیات خاصی که آن ها به خصوص در نتیجه بیماری یا عوامل مربوط به درمان با آن روبه رو هستند، مقابله و سازگاری نمایند. انواعی از درمانهای روان شناختی برای بیماران دچار بیماریهای مزمن مورد استفاده قرار گرفته است. درمان شناختی رفتاری، درمانهای وجودی و معنا درمانی، درمانهای انسان گرایانه، مداخلات خود یاری و گروهای حمایت و درمان روان پویشی بیانی و حمایتی مهمترین این درمانها بودهاند. در این میان، کاربرد درمان شناختی رفتاری در زمینه کار با بیماریهای مزمن پر آوازهتر از سایر رویکردهای درمانی است. علت این موضوع غنای پژوهشی این رویکرد به خصوص پژوهشهای کارایی و اثر بخش، دارا بودن دستورالعمل روشن و دردسترس، مقرون به صرفه بودن از لحاظ زمان و هزینه و مهمتر از همه مقبولیت بیشتر این رویکرد درمانی برای متخصصان بالینی و بیماران آن ها است. شواهدی گستردهای وجود دارد که نشان میدهند. درمان شناختی رفتاری را میتوان متناسب با نیازهای فردی بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن به منظور تسکین آشفتگی هیجانی، بهبود رفتارهای مرتبط با سلامت و ارتقای کیفیت زندگی و سلامت به کاربرد (آیرز[۲۸۰]، و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۳۳- یک مفهوم جدید از روانشناسی: افکار خودکار
بک متوجه شد که بیماران افسرده جریانهایی از افکار منفی را تجربه کردهاند که به نظر میرسد به صورت خود به خود به وجود میآیند. او این شناختها را (افکارخودکار) نامید. او متوجه شد افکار خودکار بیماران در سه حالت خلاصه میشود، بیماران نظرات منفی درباره خودشان، دنیا و آینده داشتند. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳).
۲-۳۴- یک رویکرد بالینی جدید
دکتر بک شروع به کمک کردن به بیماران برای شناسایی و ارزیابی افکار خودکار نمود. او دریافت با چنین کاری بیماران توانستند واقع بینانهتر فکر کنند. در نتیجه آن ها از نظر احساسی حس بهتری پیدا کردند و توانستند رفتار موثرتری داشته باشند. وقتی که بیماران عقاید اساسی و زمینهای خود را دربارۀ خود، دنیایشان و مردمان دیگر تغییر دادند، درمان به نتایج طولانی مدتی در تغییرات دست یافت. دکتر بک این راهکار را درمان شناختی نامید؛ که همچنین با نام درمان شناختی رفتاری نیز شناخته میشود.
در این سالها درمان شناختی از زمان معرفی، مورد مطالعات زیادی قرار گرفته و در درمان طیف گستردهای از اختلالات، مؤثر واقع شده است. بیش از ۵۰۰ مورد مطالعه نشان دهندۀ اثر بخشی آن در اختلالات و مشکلات پزشکی با مؤلفههای روانی بوده است. امروزه تحقیقات دربارۀ درمانهای شناختی در راستای جلوگیری از خودکشی، اسکیزوفرنیا و دیگر آسیبهای روانی ادامه دارد. (موسسۀ تحقیقاتی بک،۲۰۱۳)
شناخت درمانی توسط آرون تی. بک به عنوان درمانی دارای ساختار کوتاهمدت و متمرکز بر حل مشکلات جاری و تغییر تفکر و رفتار ناکارآمد شکل گرفت (بک،۱۹۶۴). از آن زمان به بعد بک و دیگران این روش درمان را برای استفاده در گسترۀ متنوعی از اختلالات روانی و جمعیتهای مختلف منطبق کردهاند (فریمن و داتیلیو،۱۹۹۲). این انطباقها تمرکز، فنآوری و طول درمان را تغییر دادهاند ولی فرضهای نظری مربوط به
شناخت درمانی همچنان ثابت باقیماندهاند به طور خلاصه مدل شناختی میگوید که تفکر تعریف شده یا ناکارآمد (که روی خُلق و رفتار بیمار تأثیر میگذارد) وجه مشترک تمامی آشفتگیهای روانشناختی است. ارزشیابی واقعبینانه و تغییر واقعگرایانه تفکر منجر به بهبود خلق و رفتار میشود. بهبود پایدار یا تغییر باورهای ناکارآمد زیربنایی بیمار حاصل میشود. معمولأ به دنبال یک حادثه تأثرآور یا یک موقعیت یا رویداد دشوار در مسیر زندگی یک فرد، در قسمتهای مختلف ذهن وی تغییراتی ایجاد خواهد شد. CBT یک رویداد را به قسمتهای کوچکتری تقسیم میکند تا غلبه بر آن سادهتر گردد. این بخشها عبارتاند از:
-
-
- احساسات
-
- احساسات فیزیکی
- طرز بر خورد با مشکل
-
هرکدام از موارد فوق میتواند بر دیگر بخشها تاثیرگذار باشد. در هر موقعیتی نحوۀ تفکر فرد میتواند مفید و یا غیر مفید باشد (کالج سلطنتی روانپزشکان[۲۸۱]،۲۰۰۹).
در چنین موقعیتهایی رفتارهای مضر و غیر مفید میتوانند وارد یک دورتسلسل معیوب، آزار دهنده و بیمارگونه گردند. اگر فردی مداوماً از این سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب شکلگیری افکاری منفی وغیر واقعی در مورد خود و پیرامونش میگردد. در نتیجه فرد دچار اضطراب، دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید. درمان شناختی رفتاری به فرد کمک میکند تا این سیکل معیوب را شکسته و با بهره گرفتن از روشهای سالم و مفید به حل مسائل و مشکلات زندگی خود بپردازد (اوتیس،۲۰۰۷).
در واقع میتوان گفت که رابطۀ بین افکار، احساسات و رفتارهای فرد یک رابطۀ صرفاً خطی نیست و در بسیاری از موارد مانندیک چرخه عمل میکند؛ به عبارت دیگر افکار فرد باعث شکلگیری احساس و نهایتاًً رفتار شده و در بسیاری از موارد پیامدهای این رفتار نیز افکار اولیه را تأیید و تحکیم میکند. شکل زیر این چرخه را به صورت سادهای نشان میدهد. (موتابی و فتی، ۱۳۹۰)
شکل ۲-۲. چرخۀ فکر، احساس، رفتار
انواع متنوعی از درمانهای شناختی- رفتاری توسط نظریه پردازان بزرگِ دیگر معرفی شدهاند که از آن میان درمان منطقی– هیجانی توسط آلبرت آلیس[۲۸۲] (آلیس،۱۹۶۹)، تغییر شناختی رفتاری توسط دونالد مایکن بام[۲۸۳] و درمان چند وجهی آرنولد لازاروس[۲۸۴] را میتوان نام برد. مرور تاریخی این حوزه، توصیفی غنی از چگونگی شکلگیری و رشد جریانهای مختلف شناختدرمانی فراهم میآورد (هولون[۲۸۵] و بک،۱۹۹۳).
در این پژوهش تأکید بر شناخت درمانی آن گونه که توسط آرون بک تدوین و پالایش گردیده است میباشد. وجه ممیزه این نوع شناخت درمانی این است که این روش یک نظام رواندرمانی است که مبتنی بر یک نظریۀ وحدت یافته در حوزۀ شخصیت و آسیب شناسی روانی بوده و پشتوانهای از شواهد تجربی اساسی دارد این روش هم چنین مشتمل بر یک درمان کاربردی و عملی با حوزۀ کاربرد وسیع است که داده های تجربی از آن حمایت کردهاند و بر گرفته از نظریۀ علمی مربوطه است.
از سال ۱۹۷۷ که نخستین مطالعۀ پیامدی به چاپ رسید (راش[۲۸۶]، بک، کوواکس[۲۸۷] و هولون،۱۹۷۷) تا کنون شناختدرمانی به طور گسترده مورد آزمون قرار گرفته است. مطالعات کنترل شده اثر بخشی آن را در درمان اختلال افسردگی عمده (دابسون[۲۸۸]،۱۹۸۹)، اختلال اضطراب منتشر (باتلر[۲۸۹]، فنل[۲۹۰]، رابسون[۲۹۱] و گلدر[۲۹۲]،۱۹۹۱)، اختلال وحشتزدگی (بارلو[۲۹۳]، کرسک[۲۹۴]، کرنی[۲۹۵] و کلوسکو[۲۹۶]، ۱۹۸۹)، ترس اجتماعی، سوء مصرف مواد(وودی[۲۹۷] و دیگران،۱۹۸۳)، اختلال خوردن (آگراس[۲۹۸] و همکاران،۱۹۹۲) و افسردگی منجر به بستری شدن (تاس[۲۹۹]، باولر[۳۰۰] و هاردن،۱۹۹۱) نشان دادهاند.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-09-20] [ 04:02:00 ب.ظ ]
|