فریز (۱۹۷۸؛ به نقل از گروندین، ۲۰۱۰) زمان را در مفهوم روانشناسی به عنوان میزان زمان صرف شده برای ادراک محرک در یک‌زمان معین بدون مداخله تکرار در طول یا بعد از ارائه محرک در طیفی ۲ تا ۵ ثانیه تعریف می‌کند؛ به عبارت دیگر زمان چیزی متفاوت از رویداد‌هاست که ما آن را دریافت نمی‌کنیم ولی در آن تغییراتی می‌دهیم یا رخدادهایی ایجاد می‌کنیم. همان طور که استدلال شده است ما فقط رخدادها را درک نمی‌کنیم بلکه ارتباط زمانی آن‌ ها با هم را درک می‌کنیم (تجربه و ادراک زمان، ۲۰۰۴).

 

ادراک زمان نشان می‌دهد که در لحظه‌ی فعلی افراد ممکن است گذشته را به یاد بیاورند، آینده را پیش‌بینی و حال را درک کنند (شیپ و همکاران، ۲۰۰۹). از این‌رو می‌توان ویژگی‌های اصلی ادراک زمان را برآورد، تولید و بازسازی دانست (ویتمن و پاولوس،۲۰۰۷). برآورد زمان در تکالیف برآورد زمانی و از طیف میلی‌ثانیه تا ساعت اندازه‌گیری می‌شود (روبیا، ۲۰۰۶) یعنی آزمودنی می‌بایست زمانی را که گذشته است، گزارش دهد (باورمیشر و ‌بار کلی‌، ۲۰۰۵) در این حالت مدت‌زمان به وسیله شمارش واحدهای زمانی انباشته‌شده در ذهن به دست می‌آید چنانچه این واحدهای ذهنی بیشتر از گستره‌ی زمان واقعی باشد بیش برآوردی رخ می‌دهد (باورمیشر و ‌بار کلی‌، ۲۰۰۵) و برعکس، در تکالیف تولید به آزمودنی‌ها گفته می‌شود که فاصله زمانی داده‌شده به آن‌ ها را در واحدهای قراردادی ایجاد کنند (روبیا، ۲۰۰۶). افراد در تکالیف برآورد و تولید مدت‌زمان به دلیل تداخل مکانیزم توجه و برانگیختگی، تفاوت‌های فردی را به نمایش می‌گذارند (ویتمن و پاولوس، ۲۰۰۷) و در تکالیف بازسازی زمانی با برخی ابزارهای غیرکلامی مثل روشن و خاموش کردن چراغ‌قوه یک مدت‌زمان را نشان می‌دهند سپس از آزمودنی می‌خواهند که همان مدت‌زمان را با همان ابزار یا با کمک یک پاسخ حرکتی تکرار کنند. در این تکلیف فرایندهای برآورد و تولید زمان را با هم ترکیب می‌کند (یلامر و هامفری، ۲۰۰۹) و می‌تواند به صورت نمونه های معطوف به گذشته یا آینده باشد در حالی که فرایند زمان می‌تواند صرفاً به وسیله پارادایم معطوف به آینده شناخته شود (کارمسی و همکاران، ۲۰۰۹).

 

یکی از ویژگی‌های کلی زمان این است که یادآوری زمان معطوف به گذشته[۱۲۸] است یا به آینده[۱۲۹]، یادآوری هنگامی که معطوف به گذشته باشد دو توانایی عمده را در حافظه شامل می‌شود: ۱٫ پردازش شرایط و موقعیت رخداد که تداعی شرایطی است که رخداد در آن اتفاق افتاده است و ۲٫ پردازش فاصله که شامل برآورد مدت‌زمانی است که از گذشته تا زمان حال سپری شده است (گروندین، ۲۰۱۰) و اگر یادآوری زمان معطوف به آینده باشد شامل توانایی برنامه‌ریزی و تنظیم تعهد‌ها و نگه‌داری آن‌ ها و به اجرا درآوردن آن‌ ها در متن و زمینه‌ی مناسب است و این زمینه‌ی مناسب می‌تواند دارای زمان (مثل ۵ بعدازظهر) یا زمان ویژه‌ای (مثل ۵ دقیقه) باشد (روی[۱۳۰] و کریستنفیلد[۱۳۱]، ۲۰۰۸؛ به نقل از گروندین، ۲۰۱۰). در شرایطی که از آزمودنی‌ها خواسته می‌شود که زمان را مورد قضاوت قرار دهند، روان شناسان تجربی تمایزی میان دو یادآوری قرار می‌دهند، در شرایط معطوف به گذشته، آزمودنی‌ها قبل از انجام تکلیف می‌بایست قضاوت زمانی را انجام دهند و در این پژوهش‌ها معمولاً از فواصل خیلی کوتاه (درنهایت چند ثانیه) استفاده می‌کنند (زاکی[۱۳۲] و بلاک[۱۳۳]، ۲۰۰۴). زاکی (۱۹۹۲؛ به نقل از فلک، ۲۰۰۰).

 

آزمایشی روی کودکان ۷ و ۹ ساله بهنجار انجام داد و از آنان خواست که با نور چراغ‌قوه مدت‌زمان ویژه‌ای را بازسازی کنند. او دریافت که در آزمایش معطوف به آینده، فاصله زمانی قضاوت شده طولانی‌تر از آزمایش معطوف به گذشته است. این نتیجه توسط ‌بار کلی‌ (۱۹۹۷) نیز تأیید شد.

 

در واقع اختصاص دادن توجه برای فکر کردن ‌در مورد گذشته، حال و آینده منبع زمان محسوب می‌شود و چگونه به هم ربط دادن تجارب گذشته، موقعیت کنونی و انتظارات از آینده با در نظر گرفتن نگرش، شناخت و رفتار خود فرد فهم زمان را مهم می‌کند (شیب و همکاران، ۲۰۰۹).

 

۲-۶-۲- پردازش اطلاعات زمانی

 

مغز ما در هاله‌ای از ابهامات و معلومات قرار می‌گیرد و ارتباط آن با جهان بیرون از طریق علائم (سیگنال)‌ الکتریکی برون‌داد و درون‌داد در مسیرهای عصبی است (ایگلمن، ۲۰۰۹). به‌طورکلی دو رویکرد روان‌شناختی و عصب‌شناختی در پاسخ به چگونگی پردازش اطلاعات زمانی مطرح می‌شود.

 

الف: رویکردهای روان‌شناختی

 

در این رویکرد پژوهشگران تلاش می‌کنند ادراک زمان را با متغیرهای حافظه (اورنستین، ۱۹۶۹) و توجه (بوهوسی[۱۳۴] و مک[۱۳۵]، ۲۰۰۹؛ بولتز[۱۳۶] و براون[۱۳۷]، ۲۰۰۲؛ به نقل از گروندین، ۲۰۱۰) بررسی کنند. در این مورد سه دسته الگو و مکانیسم برای توضیح ادراک زمان می‌آید، الگوهای ضربان‌ساز- ذخیره کننده، الگوهای تدریجی و الگوهای تعیین نوسانگری (‌تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۶). هر کدام از این الگوها با مکانیسم‌های روان‌شناختی و عصب‌شناسی متفاوتی شناخته‌شده‌اند ولی در همه این الگوها، ساعت درونی[۱۳۸] دارای یک مؤلفه ساعت، حافظه و تصمیم‌گیری است؛ به عبارت دیگر لازم است مکانیزمی‌برای محاسبه فواصل، ذخیره اطلاعات واردشده و مقایسه فواصل مختلف باشد (‌تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۶). در الگوی ضربان‌ساز، ضربان قلب محاسبه کننده‌ مؤلفه‌های ورودی است. ضربان قلب به عنوان یک ساعت است و بهترین ویژگی آن تولید میزان زمانی است که توالی جدی زمان واقعی را در برمی‌گیرد. در این الگو توجه مهم‌ترین تعیین‌کننده برای ورود و خروج اطلاعات است. اطلاعات برگرفته از زمان به وسیله ضربان قلب توسط حافظه کاری نگهداری و در آنجا عمل به لحظه رسانی انجام می‌شود. سر‌انجام اینکه هراندازه اطلاعات بیشتر باشد مسئولیت حافظه کاری و توجه هم بیشتر می‌شود (‌تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۶). در تفسیر مبتنی بر الگوهای نوسانگری که توسط تریزمن[۱۳۹] و همکاران (۱۹۹۰؛ به نقل از گروندین، ۲۰۱۰) ارائه شده است، دو مؤلفه متوالی است یکی از مؤلفه‌ها نوسانگر زمانی[۱۴۰] و دیگری واحد درجه‌بندی[۱۴۱] است. نقش نوسانگر زمانی در این الگو به عنوان یک ضربان‌ساز است که ضربان‌هایی بیرون می‌آورد که به واحدهای درجه‌بندی تبدیل می‌شوند (تریزمن و همکاران، ۱۹۹۰؛ به نقل از گروندین، ۲۰۱۰) و دستگاه درجه‌بندی، درباره این فراوانی را به عنوان کارکرد اثرات بیرونی و ویژگی‌های تکلیف اندازه می‌گیرد و هردوی آن‌ ها با هم اطلاعات زمانی را فراهم می‌آورند (تایر،۲۰۰۰). به عبارت دیگر ادراک زمان می‌تواند با بهره گرفتن از یک کرنومتر ذاتی حاصل شود. ویژگی این کرنومتر این است که ضربان‌هایی که به وسیله ضربان‌ساز در فواصل منظم ایجادشده در یک مخزن ذخیره می‌کند و این مخزن زمان را نشان می‌دهد. در این کرنومتر دو عامل زمان و حافظه مهم است زیرا پژوهش‌های روی حیوانات و انسان‌ها آشکار می‌کند که در تکالیف زمانی نواحی مغزی فعال می‌شوند که در پردازش توجه و حافظه کاری درگیر شده است (بوهوسی و مک، ۲۰۰۹؛ به نقل از ‌تو پلاک و همکاران، ۲۰۰۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...