کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



آخرین مطالب


جستجو


 



     امروزه ماهیت شگفت آور تغییرات و تحولات به گونه‌ای پیوسته بر پیچیدگی و مخاطرات شرایط زندگی افراد می‌افزاید و احساس ناامنی، عدم اعتماد و ناکامی … آدمی را وادار به استمداد از سایرین می‌کند تا تعادل و یکپارچگی شخصیت متزلزل نگردد. در واقع بهره‌گیری از هدایت بهینه و فرهنگ غنی، دستیابی به تجارب و تدابیر و مطالعات جامع به پالایش روانی و عاطفی و جسمی افراد به ویژه نوجوانان در مصونیت از آسیب‌ها کمک می‌کند.

پیشرفت و تحولات چند دهه اخیر در فن آوری‌های آموزش و نحوه تعلیم مهارتهای زندگی در مؤسسات آموزشی از جمله مدارس و گسترش علوم ، افق‌های نوینی را بر همگان گشوده است و با توجه به روند شتاب آلود و تصاعدی پیشرفت این سوال مطرح می‌گردد که سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی، آموزشی، پرورشی و فرهنگی چگونه و با چه شیوه‌هایی می‌خواهند جمعیت نوجوان کشور رابا انتقال دستاوردهای فنی و آگاهی‌های علمی خود و جامعه جهانی برای مشارکت فعال و اداره امور و احترام به قوانین و ضوابط مختلف آماده سازند حرکت پر شتاب دانش بشری و فناوری‌های اخیر سبب شد که مناسب‌ترین افراد برای شاخه‌های مختلف تحصیلی ـ شغلی جستجو و جایگزین شوند. در این تحول آموزش و پرورش افراد با درنظر داشتن استعدادها و توانمندی‌های آنان به عنوان موضوع اصلی قلمداد شده و پدیده سنجش استعدادهای تحصیلی ـ شغلی (که شاید به شکل ابتدایی، طی جنگ‌های اول و دوم آغاز شده بود)به صورت عاملی غیرقابل انکار در مسیر راهنمایی افراد، شناخته شد. بنابراین متوجه می‌شویم که عصر حاضر تقریباً پیش‌بینی نیست چرا که رقیبان متعددی که ساخته و پرداخته تکنولوژی هستند قدرت انتخابگری افراد را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند و یقیناً آموزش و پرورش سنتی و منفعل نمی‌تواند پاسخگوی نیازها و تسهیل کننده فعالیت آموزش در کشور باشد. اگر فرایند تعلیم و تربیت یک مفهوم تقلیدی یا تلقینی محسوب شود، کسب معلومات از پیش مشخص شده هدف آموزش و پرورش است که با مفهوم تعقلی و ادراکی متفاوت است لذا بهره گیری از آموزش‌های دموکراتیک و تجارب مربیان و بهره مندی از نظرات مشاوران و راهنمایان می‌تواند گام‌های موثری برای نسل حاضر و آینده فراهم سازد.

ناهماهنگی‌های شغلی با رشته تحصیلی در جامعه کنونی و افت تحصیلی و احیاناً ترک تحصیل در دوره متوسطه ناشی از فقدان یک مکانیزم مشاوره‌ای موفق در آموزش و پرورش ماست. در اینجا بد نیست اشاره‌ای به یکی از مقالات جان استورات شود:

«با آن که هزاران شغل در بازار وجود دارد اما دانش آموزان تنها از آنچه می‌بینند آگاه می‌شوند همانند پزشکی، معلمی، پرستاری و .. و رشته‌هایی که پیش بینی می‌شود رشد بالایی داشته باشند معمولاً توسط دانش آموزان مورد سئوال قرار نمی‌گیرد و این ناتوانی در تصمیم گیری حرفه‌ای مؤثر که عدم رضایت شخصی را به دنبال خواهد داشت نگران کننده است.

طرح ریزی شغلی به طور فزاینده‌ای در مدارس مورد نیاز است تا جوانان و نوجوانان بتوانند وضعیت موجود را با خود هماهنگ سازند در فرایند تصمیم گیری و انتخاب شغل اطلاعات، بخش مهمی از کار است و بدون اطلاعات صحیح افراد غالباً در انتخاب ریسک می‌کنند و ناتوانی در تصمیم گیری به حرکت کند و صرف انرژی و هزینه و سرمایه بسیار از لحاظ اقتصادی و اجتماعی منجر می‌شود.» (استوارت[1] 2005 ؛ 10).

بیان مسأله

یکی ازاهداف مهم آموزش و پرورش خدمات یاری رسانی به دانش آموزان است نمونه بارز این خدمت را می‌توان درامر مشاوره و راهنمایی تحصیلی در زمینه انتخاب رشته تحصیلی متناسب با حرفه مورد انتظار دانست و هدف اصلی آن فراهم نمودن بستری مطلوب است تا نقاط قوت و ضعف افراد شناسایی شده و با تصویری روشن از ویژگی‌ها و صفات خود و نیازهای جامعه اقدام به انتخاب رشته مطلوب نمود. همان طور که استرنبرگ[2] بیان کرده است توجه به قابلیت‌های شناختی افراد در قالب مفهوم کلی بهره هوشی نیز نمی‌تواند به تنهایی تفاوت‌های فردی در استعداد و قابلیت‌های مختلف دانش آموزان و به تبع آن موفقیت‌های تحصیلی آنان را در رشته‌های مختلف نمایان سازد بلکه استفاده از تجارب و انطباق میزان استعداد و توانایی واقعی افراد با رشته تحصیلی مورد علاقه، آینده بهتری را برای افراد رقم می‌زند. (استرنبرگ 2007: 80) اما می‌بینیم که گسترش علوم و تکنولوژی و تولد رشته‌های جدید در جامعه نوجوانان و سرمایه‌های اصلی کشور را در امر انتخاب رشته تحصیلی مناسب با حرفه مورد انتظار را با مشکل مواجه نموده است. دراین راستا شناسایی نیازها و امکانات محیط جهت اخذ تصمیمات اصولی و منطقی ضروری به نظر می‌رسد بدیهی است با توجه به دوران بحرانی بلوغ و نوجوانی، این مشکلات دو چندان خواهد شد. کیامنش نیز درسال 1382 بیان نمود که در بررسی‌های انجام شده توسط آموزش و پرورش حدود 60 درصد دانش آموزان دختر و 50 درصد دانش آموزان پسر، مشاور را به عنوان منجی جهت هدایت تحصیلی پذیرفته‌اند و در زمینه انتخاب رشته تحصیلی از او کمک می‌گیرند و باید مشخص شود که به طور کلی هدایت تحصیلی در عمل با چه مسائل و مشکلاتی روبروست. این فرایند به علل گوناگون از جمله عدم مشارکت کارکنان مدرسه، نبودن ابزار و وسایل سنجش دقیق، کمبود کادر آموزشی متخصص در رشته مشاوره و … نتوانسته است به اهداف از پیش تعیین شده خود نائل شود. (شفیع آبادی، 1387 : 33)

نظر به این که هدف از تحصیل دانش آموزان ایجاد توانایی در پاسخگویی به نیازهای علمی و کاربردی جامعه است و از آنجا که ادامه هر یک از شاخه‌های تحصیلی زمانی می‌تواند در راستای تأمین نیازهای جامعه قرار گیرد که متناسب با توانمندی و استعداد افراد باشد لذا نیاز جامعه و بازار کار مستلزم اثربخش بودن عملکرد مشاوران در ایجاد موفقیت متناسب با تحصیل دانش آموزان است و سئوال مهم اینست که وجود مشاوران و ابزار آنان تا چه حد می‌تواند مثبت و مؤثر بوده و افراد را دقیقاً به رشته و حرفه آنان رهنمون کند؟ طبق پژوهش‌هایی که در این زمینه انجام شده مشخص گردیده که هیچ متغیری به اندازه عملکرد تحصیلی قبلی دانش آموزان اهمیت ندارد (نویدی 1386) و یا این که مشاوران و فعالیتشان کاملاً مورد تائید نمی‌باشد (علی اکبری، 1382) و پرونده‌های مشاوران از لحاظ محتوا دارای نقایصی است (ادریسی 1382) .لذا این تحقیق می‌کوشد تا عملکرد مشاوران را در زمینه هدایت تحصیلی (انتخاب رشته متناسب با توانمندی افراد) ارزیابی نماید. و علاوه بر این نگرش دانش آموزان را نسبت به عملکرد مشاوران مورد بررسی قرار دهد .

اهمیت و ضرورت پژوهش

والذین استجابو الربهم و اقاموالصلوه و امر هم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون (شورا ـ 38 آیه) .

بدیهی است خداوند تبارک و تعالی در این آیه یکی از خصوصیات مسلمانان را در این موضوع دانسته است که آنان کارهایشان را با مشورت انجام می‌دهند و از این مطلب که مشاوره در ردیف ایمان به خدا و به پا داشتن نماز ذکر گردیده است می‌توان به میزان اهمیت آن پی برد.

راهنمایی امروز به طوری است که سراسر زندگی فرد را در بر می‌گیرد نگاهی گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عامل موثر در فعلیت

پایان نامه

 بخشیدن به امکانات بالقوه ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان، ارائه ارزش‌های مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارت‌های لازم در افراد برای زندگی و تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و خود شکوفایی، اهمیت امروز این فرایند را نشان می‌دهد.

گسترش کمی آموزش و پرورش مبین گرایش و استقبال همگان به اثربخشی این نهاد و نیز گسترش کیفی آن ناشی از توسعه معارف علوم و رشد بی‌وقفه تکنولوژی است که بر پیچیدگی و ظرافت جریان آموزش و پرورش افزوده است. ماهیت دبیرستان، برنامه‌ها و مواد درسی متنوع و گسترده آن، دروسی که هر ساله ارائه می‌شود و فعالیت‌های وسیع فوق برنامه ایجاد می‌کند که دانش آموزان توانمندی‌ها و نقاط قوت و ضعف خود را ارزیابی کرده و براساس آن آینده خود را برنامه ریزی کنند.

اهمیت جریان مشاوره و راهنمایی تحصیلی و تعیین جایگاه مشاوران در برنامه‌های رسمی آموزش و پرورش در غنی سازی دستگاه تعلیم و تربیت ضروری است امروزه دانش آموزان در بدو ورود به دبیرستان و مواجهه با انتخاب مهم رشته تحصیلی و شغل آینده خود با مشکل روبرو می‌شوند و دچار یک نوع ابهام و سردرگمی گزینش می‌شوند احساس می‌کنند که چندین رشته و شغل همزمان برای آنها جذابیت لازم را دارد و بدینسان دچار تعارض می‌شوند. بدیهی است با توسعه و گسترش راهنمایی تحصیلی در مدارس مملکت ما، لزوم راهنمایی شغلی و حرفه‌ای روز به روز بیشتر احساس می‌شود.

همان گونه که آگوست کنت در نظریه خود مطرح نموده «علم و آگاهی پیش نگری می‌آورد و پیش نگری کنش» بنابراین پژوهش حاضر می‌تواند با شناخت از نقش مشاوران در امر هدایت تحصیلی دانش آموزان و آگاهی از مشکلات و موانعی که بر سر این راه مهم قرار دارد،‌زمینه را برای آشنایی بیشتر مسئولیت کشور با این موانع هموار نموده و آنان را در اجرای تصمیمات دقیق و منطقی‌تر در این رابطه یاری دهد تا با طرح ریزی و طراحی براساس تحقیقات مشابه، از هدر رفتن سرمایه و نیرو و وقت جلوگیری نماید.

اهداف تحقیق

هدف کلی : اگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه و همینطور آگااهی از نگرش دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران

اهداف ویژه :

ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته ریاضی

ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته علوم تجربی

آگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته علوم انسانی

ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته فنی – حرفه ای

ـآگاهی از عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته کارو دانش

ـآگاهی از نگرش دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان

سوالات پژوهش

سوال کلی پژوهش : عملکرد مشاوران در هدایت تحصیلی دانش آموزان رشته های مختلف تحصیلی چگونه است و دیدگاه دانش آموزان نسبت به عملکرد مشاوران چیست ؟

سوالات فرعی پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-10-04] [ 01:30:00 ب.ظ ]




تحقیق حاضر نیز با هدف تعیین وضعیت مدیریت سطوح بلوغ سرمایه انسانی در شرکت ملی پخش فرآورده ­های نفتی غرب مازندران با بهره گرفتن از مدل P-CMM صورت گرفته و بر این اساس ضمن ی جامع بر ادبیات موضوعی تحقیق از میان جامعه آماری 220 نفری شرکت موصوف، تعداد 139 نفر بعنوان نمونه آماری انتخاب، سپس با جمع‏آوری داده‏ها و اطلاعات لازم در قالب روش تحقیق كتابخانه‏ای و میدانی، و نیز استفاده از نرم‏افزار SPSS جهت اجرای آزمونهای آماری مربوط، سطوح بلوغ سرمایه انسانی با بهره گیری از مدل فوق در شرکت ملی پخش فرآورده ­های نفتی منطقه غرب مازندران بررسی گردید. نتیجه این تحقیق بر اساس نظر 127 نفر از کارکنان شرکت مذکور نشان می دهد، وضعیت متغیر های مورد مطالعه در هیچ یک از سطوح در وضعیت مناسب قرار ندارد.

واژگان کلیدی: بلوغ – سرمایه انسانی- شرکت ملی پخش فرآورده ­های نفتی- P-CMM –پی سی ام ام

  1-1- مقدمه

انسان ها منابع جدید مولد ثروت هستند، مشروط بر این که سرمایه ی انسانی به حساب آیند. مفهوم سرمایه ی انسانی ناظر بدین واقعیت است که انسان ها در خود سرمایه گذاری می کنند. این کار به کمک ابزارهایی چون آموزش، کارآموزی یا فعالیت هایی که بازده آتی فرد را از طریق افزایش درآمد مادام العمرش بالا می برد صورت می گیرد. در واقع سرمایه ی انسانی تلفیقی از ویزگی های ژنتیک،توانمندی های احراز شده،مهارت ها و تجربه های کسب شده توسط فرد در طول زندگی است. نظریه پردازان سرمایه ی انسانی معتقدند که سرمایه ی انسانی به صورت مهارت، دانش و تخصص در افراد تجسم یافته است سطح تولیدات، کیفیت خدمات ومیزان درآمد را افزایش داده و بسیاری از تصمیمات آن ها را در کلیه زمینه های زندگی متأثر می سازد. (صنوبری، 1388)

با توجه به مباحث مختصر بیان شده در فوق و نیز مواردی كه بعداً در خصوص اهمیت و ضرورت و توجه به توانایی نیروی انسانی خواهد آمد، در تحقیق حاضر، محقق با توجه به موضوع تحقیق، به بیان مساله اصلی پژوهش و ضرورت انجام تحقیق، اهداف پژوهش، قلمرو تحقیق، مبانی نظری و تجربی، متغیرهای مورد مطالعه، روش تحقیق، فرضیه های تحقیق، جامعه آماری، روش های گردآوری اطلاعات و روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات، تبیین سؤالات و بالاخره چگونگی تعیین اعتبار و روایی تحقیق می پردازد.

2-1- بیان مسأله

امروزه صاحبنظران به منظور رسیدن به مزیت رقابتی پایدار معتقدند، مدیریت بر منابع انسانی مهمترین عامل به حساب می آید، آنها معتقدند که سرمایه انسانی، به دلیل کمیابی، ارزشمندی، جانشین ناپذیری و تقلیدناپذیری، بسیار با اهمیت است(شیروانی و شفیعیه، 1389)، و این به خاطر آن است که کارکنان توان تبدیل دانش را به محصول و خدمات مورد نیاز مشتری دارند. سازمانها بایستی در جهت بهینه کردن بازده سرمایه های انسانی گام بردارند. با تعیین سطح بلوغ و اثر بخشی نظامهای مربوط به سرمایه های انسانی می توان عملکرد کارکنان را پیش بینی و در جهت بهبود آن گام برداشت(سلطانی،1388). الگوی تعالی بلوغ قابلیت کارکنان در یک فرایند حرفه ای کارکنان را رشد و توسعه داده و در حفظ و نگهداری منابع انسانی به سازمانها کمک می نماید تا بتواند به سازمانی برتر و متعالی تبدیل شوند و این کار از طریق بستر سازی برای بهبود نیروی انسانی در یک برنامه بهبود مداوم و مستمر تجلی پیدا می کند(Bozbura et al, 2007). تعالی در مدل P-CMM بیانگر توانایی و قابلیت کسب و کار سازمان می باشد(سلطانی،1386). الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی نقشه راهنمایی برای انجام امور پرسنلی است تا توانایی کارکنان سازمان به شکل مستمر بهبود یابد. چون سازمان نمی تواند همۀ امور درست را یک شبه انجام دهد، الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی این اقدامات را به صورت مرحله ای طرح می کند. هر یک از سطوح پیشرفت الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی با تجهیز سازمان به اقدامات جدی تری برای جذب، پرورش، سامان دهی و حفظ نیروهایش، تحول منحصر بفردی را در فرهنگ سازمان ایجاد می کند. الگوی تکامل توانایی نیروی انسانی نظام یکپارچه ای از امور کارکنان مستقر می کند که از طریق تنظیم مداوم با اهداف کاری، عملکرد و نیازهای در حال تغییر سازمان تکامل می یابد(کرتیس و همکاران، 1389). به طورکلی مدل بلوغ قابلیت کارکنان برای دستیابی به چهار هدف در توسعه منابع انسانی یک سازمان طراحی شده است. توسعه قابلیت فردی، ساختن گروه های کاری و فرهنگ سازمان، انگیزش و مدیریت عملکرد و شکل دهی و تأمین نیروی انسانی(نظری، 1387). سرمایه انسانی به عنوان یک منبع نوآوری و نوسازی استراتژیک از اهمیت زیادی برخوردار است، که این موضوع سبب شده است که سازمانها تا حد زیادی به دانش و مهارت کارکنانشان برای ایجاد درآمد و رشدو همچنین بهبود کارآیی و بهره وری متکی شوند. هر چه سازمانها بیشتر از خود رفتار هوشمندانه نشان می دهند برای حضور کارکنان متفکر و اندیشمنداهمیت بیشتری قائل می شوند(شیروانی و شفیعیه، 1389). بهره وری نیروی انسانی در شرکت ملی نفت ایران موضوع جدیدی نیست و طی سالیان مختلف هم در شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی ایران، اقداماتی در این زمینه صورت گرفته است، با توجه به رابطه تنگاتنگ بهره وری نیروی انسانی و سطح بلوغ سرمایه انسانی در سازمان، و همچنین اینکه امروزه سازمانها مخصوصاً شرکت ملی پالایش و پخش فراورده های نفتی بایستی بر آن دسته از توانمندی های نیروی انسانی تأكید کنند كه برای اجرای قا بلیت های محوری سازمان ضروری است، این تحقیق بر این امر قرار داده خواهد شد که بررسی نماید آیا وضعیت جاری قابلیت‌های منابع انسانی و سطح بلوغ سرمایه های انسانی در این شرکت در حد مطلوب می باشد یا خیر؟

وضعیت مطلوب: مشخص بودن سطح بلوغ سرمایه های انسانی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه غرب مازندران
                                 مسئله تحقیق
وضعیت موجود: نا مشخص بودن سطح بلوغ سرمایه های انسانی شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی منطقه غرب مازندران

نمودار شماره1- مسئله تحقیق

3-1- اهمیت و ضرورت

در عصر حاضر، موفقیت سازمانها در بازار محصولات و خدمات بستگی به موفقیت آنها در بازار جذب استعدادها دارد. در حالیکه بازارهای کسب و کار رو به گسترش است، بازار جذب استعدادها با محدودیتهای روزافزون روبروست. جذب و نگهداری نیروی انسانی به اهمیت تولید و توزیع در استراتژیهای کسب و کار سازمان های دانش محور است. اگرچه بسیاری از سازمانها به اهمیت این موضوع پی برده اند، اما بسیاری از آنها فاقد رویکردی فراگیر برای دستیابی به این هدف هستند. بعلاوه اغلب آنها از چشم انداز روشنی برای چگونگی ایجاد سیستمی یکپارچه از اقدامات لازم جهت رسیدن به اهداف منابع انسانی خود، برخوردار نیستند(et al, 2007 carvalho). سازمان های هوشمند، کارکنان را به مثابه اصلی ترین سرمایه سازمانی تلقی می کنند و بر این عقیده اندکه شیوه رفتار با آنها می بایست متفاوت از گذشته باشد. امروزه در بسیاری از کشورها براهمیت سرمایه گذاری بر روی سرمایه های انسانی تاًکید فراوانی می شود. سرمایه گذاری انسانی و اعتلای کیفیت نیروی کاریکی از زمینه و راه های اصلی و اساسی ارتقای بهره وری و تسریع رشد وتوسعه سازمانهاست(نظری، 1387). مدل بلوغ قابلیت کارکنان می تواند برای تعیین سطح بلوغ توسعه سازمانی، حرکت از فرایندهای تک منظوره و آشفته به سمت توانایی توسعه که قابل پیش بینی است و بهینه سازی راه رسیدن به اهداف سازمانی به کار گرفته شود. ابتدایی

پایان نامه

 ترین هدف مدل بلوغ قابلیت کارکنان، هدایت سازمانها در بهبود قابلیت نیروی انسانی آنهاست. توانایی نیروی انسانی به عنوان سطح دانش، مهارتها و توانایی های آنها که برای انجام فعالیتهای سازمانی مورد نیاز است، در نظر گرفته می شود. توانایی نیروی انسانی آمادگی سازمانی برای انجام فعالیتهای سازمانی حیاتی آن را نشان می دهد(Curtis et al, 2001). شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران نیز که بدست آوردن سهم مهمی از بازار بین المللی توزیع و فروش فرآورده های نفتی را بعنوان یکی از چشم اندازهای خود قرارداده، از این مهم مستثنی نبوده و برای ورود به بازار رقابت با سایر سازمان های بین المللی نیازمند نیروهای متخصص و دانشی بوده و لذا ملزم به استفاده از الگوی مناسب برای پیاده سازی فرایندهای مرتبط با منابع اانسانی است. البته اهمیت این مسئله در حال حاضر در کل وزارت نفت احساس شده و بنابراین و با توجه به اینکه تاکنون در شرکت مذکور در زمینه تعیین میزان بلوغ سرمایه های انسانی با بهره گرفتن از مدل P-CMM فعالیتی انجام نشده، شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی منطقه چالوس بعنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب گردیده است.

4-1- اهداف تحقیق

1-4-1- هدف اصلی

  • تعیین وضعیت مدیریت سطوح بلوغ سرمایه انسانی بر اساس مدل P-CMM در شرکت ملی پخش فرآورده ­های نفتی منطقه غرب مازندران

2-4-1- اهداف فرعی

  • تعیین وضعیت اقدامات مدیریتی بهبود سطح بلوغ اول به دوم سرمایه انسانی(فعالیتهای روتین و تکراری) بر اساس مدل P-CMM در شرکت ملی پخش فرآورده ­های نفتی منطقه غرب مازندران.
  • تعیین وضعیت اقدامات مدیریتی بهبود سطح بلوغ دوم به سوم سرمایه انسانی(فعالیتهای شایسته سالارانه) بر اساس مدل P-CMM در شرکت ملی پخش فرآورده ­ه
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:29:00 ب.ظ ]




نام گذاری تجاری،تولید کننده را قادر به کسب مزایای ارائه شده توسط محصولاتی با کیفیت منحصر به فرد و عالی نموده است و نیز فرصتی برای انتقال این روابط قابل شناسایی به محصولات و خدمات دیگر فراهم می نماید. اگر چه نام گذاری و مدیریت نام تجاری برای چندین دهه وجود داشته و اعمال شده است اما ارزش ویژه نام تجاری یک مفهوم محوری و بنیادین برای بیشتر سازمان هایی است که در بیست سال اخیر پدید آمده اند(چن وچانگ،2008 : 40). از آن جا که نام های تجاری قوی به افزایش منافع و کاهش هزینه های بازاریابی سازمان ها کمک می کنند،لذا ظهور ارزش ویژه نام تجاری اهمیت راهبردهای بازاریابی را افزایش داده و نقطه تمرکزی برای پژوهشگران و مدیران فراهم آورده است(چن،2009 :307 ).

توجه به مفاهیمی چون برند، مدیریت آن و ارزش ویژه نام تجاری سبب دستیابی به جایگاهی مناسب در ذهن مشتریان می گردد. ارزش ویژه برند قدرتمند اجازه می دهد تا شرکت ها بهتر مشتریان را حفظ کنند، به نیازهایشان با اثربخشی بیشتر رسیدگی کنند، و سود (منافع) را افزایش دهند. ارزش ویژه برند می تواند با پیاده سازی موفق و مدیریت تلاش بازاریابی ارتباطی مداوم به وسیله ارائه ارزش به مشتری و گوش دادن به نیاز های آنان افزایش یابد(سلیپان، 2010: 43). بی توجهی به نکاتی که رابطه برند- مشتری ارائه نموده در بازار و به کار نگرفتن و خوش بینی به اینکه این رابطه یقیناً در دراز مدت ایجاد خواهد شد، منجر به شکست می شود. ایده اصلی برند ممکن است بین مشتری کامل و احتمالی قرار داشته باشد، اما مجموع کلی ایده برند یا ادراک، ریشه در تجربیات با برند خود و همه پیغام هایش و تعاملات و مانند آن دارد. در بازار یک برند بر حسب ارزش ویژه بالایش، یک برند قوی در نظر گرفته خواهد شد. ارزش ویژه برند بالاتر خواهد بود اگر وفاداری،آگاهی، کیفیت ادراک شده، روابط کانال قوی و تداعی معانی برند نیز بالاتر باشند (دلگادو – بالستر و مانورا-الیمن، 2005: 187).

یکی از معیارهای اثرگذار در فرایند خرید،کشور سازنده و مبدأ کالاها است. بسیاری از مردم،ذهنیتی که از یک کشور دارند را به کالاهای ساخته شده توسط آن کشور تعمیم می دهند. این مسئله می تواند برای صاحبان نام های تجاری در اتخاذ استراتژی های نام تجاری برتر،مؤثر باشد.کشور سازنده نام تجاری یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران در بازاریابی بین المللی است که بر ارزش ویژه نام تجاری تأثیر می گذارد.تصویر ذهنی کشور یک نشانه بیرونی مهم مرتبط با محصولات دارای نام تجاری است(نایر و دورموسگلو،2008 : 791). کشور سازنده نام تجاری متغیری است که برای کسب مزیت رقابتی در بازاریابی بین المللی به کار می رود. بسیاری از مصرف کنندگان تصویر کشور مبدأ را برای ارزیابی محصولات به کار می برند. درواقع،کشور سازنده نام تجاری عامل مهمی است که بر نگرش مشتریان نسبت به محصولات خارجی تأثیر گذار است. وقتی مشتریان با محصولات خارجی ناآشنا هستند،آنها اغلب کشور سازنده نام تجاری را به عنوان راهنمای کیفیت محصول بررسی می کنند(وانگ و همکاران،2014 : 770). مثلا تصور می شود کالاهای ژاپنی معتبرتر هستند. ماشین های آلمانی عالی هستند.پیتزاهای ایتالیایی بسیار خوب هستند. کشور مبدأ خانه ای برای یک شرکت یا شرکتی است که مشتریان از طریق نام برند به آن اشاره می کنند. تولیدکنندگان کشورهایی که عموما یک تصویر مطلوب دارند در می یابند که برندهایشان نسبت به برندهای کشورهایی که مطلوبیت کمتری دارند راحت تر پذیرفته می شوند. محصولات خارجی غالبا با کشور خاستگاه برند مرتبط هستند.شرکت های گوناگونی از روابط با کشور مبدأ برای رسیدن به سود خوبی در بازارهای کالاها استفاده کرده اند(کینرا،2005 : 16). بنابراین در این تحقیق به بررسی تأثیر کشور سازنده نام تجاری بر ارزش ویژه برند در صنعت آسانسور پرداخته شده است.

در فصل حاضر به کلیات تحقیق که شامل: بیان مسئله،اهمیت وضرورت تحقیق،اهداف، فرضیات، قلمرو تحقیق و در نهایت تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی،پرداخته می شود.

1-2 ) بیان مسئله

رفتار مصرف کننده طی دهه های اخیر یکی از مهم ترین موضوعات مورد توجه پژوهشگران بازاریابی بوده است. امروزه مصرف کننده به عنوان کلید اصلی موفقیت یا عدم موفقیت یک شرکت محسوب می شود،لذا درک رفتار مصرف کننده از اهمیت زیادی برخوردار است. اما بسیاری از مدیران اشتباهی که می کنند این است که می پندارند،تنها ویژگی های محصول یا خدمت ارائه شده به مشتری است که درکارزار رقابتی بازار،پیروزی را تعیین می کند.آنان از این نکته غافلند که در میانه ی بازار،این نام های تجاری اند که هماورد می طلبند و نه محصولات و خدمات(زارعی و همکاران،1391 : 60).

تا چند دهه قبل،كالاها صرفا به صورت كالاهای ساخته شده بدون هر گونه دیدگاه شخصیتی تولید و مصرف می شدند. اما امروزه، نا مهای تجاری، اهمیت بسزایی در فرایند خرید ایفا می كنند.به همین دلیل پژوهشگران و مدیران صنایع، جایگاهی ارزشمند در فعالیتهای بازاریابی بنگاه ها برای نامهای تجاری قائل شده اند. امروزه،

مصرف كنندگان از كالاها چیزی بیش از كاركرد آن را انتظار دارند. شخصیت برتر ناشی از تملك و مصرف یک نام تجاری خاص موجب شده است تا نام تجاری مفهومی مهم را داشته باشد. مصرف كنندگان در دنیای جدید كسب و كار با نام های تجاری متعددی در بازار رو به رو هستند، به همین سبب آنها در انتخاب نامهای تجاری، انتخاب های بیشتری دارند(ورونتیس و تراسو،2007 : 7). این در حالی است كه جهانی شدن تجارت موجب ارائه نام های تجاری جهانی با كشورهای سازنده مختلف شده است. برخی كشورها با ایجاد تصویرسازی مثبت از خود در سطح بین المللی و مردم جهان به دنبال ترفیع نام های تجاری ارائه شده توسط تولید كنندگان و ارائه دهندگان خدمات کشورشان هستند. این امر ریشه در این واقعیت دارد که تصویر کشور سازنده به عنوان یکی از مزیت های رقابتی پایدار برای شرکت ها تلقی می شود(گرکه و همکاران،2014 : 175). ازاین رو یکی از معیارهای مهم که می تواند در فرایند خرید مصرف کنندگان مورد توجه قرار گیرد،کشور سازنده نام تجاری است. در واقع کشور سازنده نام تجاری توسط مصرف کنندگان به منظور ارزیابی کیفیت و عملکرد آن نام تجاری مورد استفاده قرار می گیرد( خان و بامبر،2008 :580). تأثیر کشور سازنده نام تجاری روی ادراک مصرف کننده از سال 1960 توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و یکی از موضوعات مهم در زمینه بازاریابی بوده است.در حالی که شهرت ملی محصولات از کشوری به کشوری متغیر است مصرف کنندگان تمایل دارند تا نگرش و عقایدشان نسبت به محصولات یک کشور دیگر را براساس آشنایی و اطلاعاتشان از آن کشور و تجربیات شخصی خود از ویژگی های محصول مثل برتری تکنیکی،کیفیت محصول،طراحی،ارزش مالی،وجهه و اعتبار قابل قبول کشور مبدأ یک برند تعمیم دهند(پاندا و میشرا، 2014 : 495). ادارک از کشور محصول در هدایت ادارک از ویژگی های مرتبط با محصول،مانند کیفیت مخصول مؤثر هستند و این نشان می دهد که ارزیابی مصرف کنندگان بیشتر از این که از طریق کیفیت محصول هدایت شوند،ازطریق تأثیرات حاصل از ادراک از کشور محصول هدایت می شوند.کشور مبدا به عنوان اولین و بهترین راهنما برای مصرف کنندگان در ارزیابی محصولات جدید با شرایط پیچیده،همراه به کمترین توجه به ویژگی های مرتبط با محصول به کار رفته است(کینرا، 2005 :16 ). اعم از اینکه

مقالات و پایان نامه ارشد

 نام کشور سازنده واکنش مثبت و یا منفی را به دنبال داشته باشد.کشور،نوع کالا و تصوری که از شرکت و نام تجاری او وجود دارد بر تصور مشتری تأثیر خواهد گذاشت. مصرف کنندگان تمایل دارند به واسطه تجارب،شنیده ها و اسطوره های خود در مورد کالا ها و کشورها به صورت کلیشه ای برخورد کنند. آنها در مورد بعضی کشور ها و گروه کالاهای خاص به شدت چنین قضاوتی دارند مثلا می گویند بهترین چای انگلیس،عطر فرانسه،ابریشم چین،چرم ایتالیا،صنعت الکترونیک ژاپن و غیره(حیدرزاده و خیری،1387 : 82). کالاهای صنعتی نیز با وجود اینکه سیستم خرید پیچیده ای دارند از این امر مستثنی نیستند برای مثال در صنعت ساختمان سازی لوکس شیر آلات سوییسی یا کاشی و سرامیک اسپانیایی سنگهای ایتالیایی سیستم سرمایش و گرمایش ژاپنی مانند HITACHI،EBARA یا آمریکایی مانندHONEYWELL ویاآسانسورآلمانی THYSSENKRUPP یا ژاپنی MITSUBISHI و فنلاندی KONEیا برند آمریکایی OTIS جزو اولویتها هستند ودر این میان کشور هایی هستند که با وجود اینکه جزو اروپا می باشند محصولات صنعتی آنها چندان ذهنیت مثبتی در ذهن خریدار ایجاد نمی کند مانند یونان، دانمارک و حتی اسپانیا و یا در آسیا کشوری مثل چین هر چند کشوری صنعتی و از بزرگترین صادر کنندگان دنیا باشد باز هم چندان حس مثبتی از خرید کالای چینی در ذهن خریداران از کالای چینی وجود ندارد مگر آنکه برندی قوی از کشورهای صاحب نام پشت سر تولیدات چین وجود داشته باشد که بتواند تا حدی ذهنیت منفی را راجع به کالای چینی کاهش دهد و در مقابل کشورهای دیگری نیز وجود دارند که اخیرا در حال ربودن گوی سبقت از رقبای اروپایی خود هستند، مانندکره جنوبی که در زمینه های مختلفی همچون کشتی سازی ، آسانسور،موبایل، خودرو ، محصولات خانگی و محصولات صنعتی و با داشتن برندهایی همچون DAEWOO ، HYUNDAI، SAMSUNG، LG و …ذهنیتی از خود در بین خریداران ایجاد نموده که هر کسی در مورد کنار گذاردن کالای کره ای از لیست خرید خود باید اندکی تأمل کند.

اهمیت راهبردی و ضرورت آگاهی و ارزیابی ارزش ویژه نام تجاری مخصوصا در صنعت آسانسور،محور اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. از ارزش ویژه نام تجاری نمی توان به طور کامل آگاهی یافت مگر با آزمون دقیق منابع آن،یعنی عوامل مشارکت کننده در شکل گیری ارزش ویژه نام تجاری در ذهن مشتری. بیش تر پژوهش های ارزش ویژه نام تجاری بر متغیرهای آمیخته بازاریابی همانند قیمت،ترفیعات فروش و تبلیغات که تأثیر کوتاه مدت بر ارزش ویژه نام تجاری دارند متمرکز بوده اند. اما همزمان با این متغیرها مدیران می توانند ازمتغیرهایی که تأثیر بلند مدت (همانند کشور سازنده نام تجاری) بر ارزش ویژه نام تجاری دارند،بهره گیرند.در عصر جهانی سازی،نام های تجاری جداب و مثبت،موفقیت در مقیاس جهانی را تضمین می کند.آگاهی و درک چگونگی ادراک کشور سازنده نام تجاری در بازارهای هدف و اینکه چگونه مصرف کنندگان با آن ارتباط برقرار می کنند،به هنگام تصمیم گیری درباره اینکه محصول کجا تولید شود،حیاتی است.به دلیل رقابت جهانی استفاده از عواملی مانند کشور سازنده نام تجاری در حال افزایش است.برند هیوندای در صنعت آسانسور از جمله برندهایی است که تصویر روشن و شفافی را در ذهن مصرف کننده نسبت به محصولات رقبا اشغال کرده است و می توان گفت در امر جایگاه یابی،این برند قوی عمل کرده است. لذا سؤال اساسی که در این تحقیق مطرح می شود این است که: کشور سازنده نام تجاری چه تأثیری بر ارزش ویژه برند در صنعت آسانسور دارد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:29:00 ب.ظ ]




مقدمه

انرژی یكی از اساسی‌ترین بخش‌های جهان ماست. ما از انرژی برای انجام كارها استفاده می‌كنیم. انرژی به حركت درآورنده وسایل نقلیه اعم از خودرو، قطار، هواپیما و همچنین موشك‌هاست. انرژی خانه‌های ما را گرم می‌كند، غذای ما را می‌پزد، موزیک می‌نوازد و تصاویر تلویزیون را به ما نشان می‌دهد. زمانی كه غذا می‌خوریم، بدن ما غذا را به انرژی جهت انجام كار تبدیل می‌كند. هنگامی كه می‌دویم یا راه می‌رویم، انرژی غذا را در بدن خود می‌سوزانیم. همچنین هنگامی كه فكر می‌كنیم یا چیزی می‌خوانیم یا می‌نویسیم، كاری انجام می‌دهیم. خودروها، هواپیماها، قطارهای برقی، كشتی‌ها و ماشین‌آلات نیز انرژی را به كار تبدیل می‌كنند. بنابراین انرژی را می‌توان به «توانایی انجام كار» توصیف كرد. (سازمان بهینه­سازی مصرف سوخت 1382)

با بررسی تاریخ تمدن و پیشرفت بشر ملاحظه می‌گردد، تمدن بشر در پرتو توانایی انسان در به كار گرفتن انرژی بوده است، قبل از انقلاب صنعتی، انرژی محدود به قدرت بازوی انسان و حیوانات بوده و در نتیجه قدرت جوامع بشری به تعداد جمعیت و افراد هر كشور وابسته بوده است. بعد از انقلاب صنعتی، مصنوعات اختراع شده، سطح استفاده از انرژی را بسیار گسترده نموده بطوریكه انقلاب صنعتی را دروازه ورود تمدن بشری به عصر تازه‌ای می‌دانند. (كریمی 1378)

بعد از انقلاب صنعتی، مصنوعات اختراع شده نظیر اختراع ماشین بخار و استفاده از آن در به حركت درآوردن قطارها و چرخ كارخانجات تاثیر بسزایی در رشد و توسعه اقتصادی كشورهای توسعه‌یافته كنونی داشته است. در ابتدا استفاده از ذغال‌سنگ و انرژی موجود در آن موجب به حركت در آمدن توربین‌ها و موتورهای بخار گردید اما اندك اندك جایگزین‌شدن سایر سوخت‌های فسیلی مثل نفت و گاز به عنوان انرژی برتر جای خود را در اقتصاد و صنعت پیدا نمود و هنوز هم به عنوان مهمترین و استراتژی‌ترین منابع انرژی مورد توجه قرار دارند. (نوشین 1371)

ارزان بودن و قابلیت استفاده آسان و وسیع سوخت‌های فسیلی به شكل عمده نفت و گاز، هنوز جایگاه ویژه‌ای به این منبع در دنیای كنونی داده است. ورود انرژی در مباحث اقتصادی تا قبل از دهه 1970 میلادی به شكل جدی مطرح نشده بود اما بعد از افزایش قیمت نفت خام و ظهور بحران در اقتصاد جهانی مسئله انرژی و كمیابی آن مطرح و به شدت مورد توجه اقتصاددانان خصوصاً كشورهای صنعتی واقع شد و انرژی نیز بویژه در مطالعات اقتصادی به عنوان یک منبع كمیاب مورد مطالعه علم اقتصاد قرار گرفت. (احمدیان 1373)

قبل از انقلاب صنعتی، كشاورزی بخش مسلط در اقتصاد بوده و حدود هشتاد درصد تولیدات به این بخش اختصاص یافته بود و در حقیقت زمین به عنوان عامل سرمایه و نیروی كار نقش اساسی را در تابع تولید ایفا می‌كردند اما بعد از انقلاب صنعتی و ورود مواد اولیه در فرایند تولید، این مواد نیز در توابع تولید جایگاه خویش را در منابع مختلف نظیر فولاد و نساجی پیدا نمود. ارزان بودن انرژی منجر به عدم توجه به این عامل مهم در تابع تولید گشته بود اما بعد از بحران سال 1970 و درك انرژی به عنوان منبع كمیاب و تداوم مطالعات در این زمینه، اقتصاد انرژی شكل گرفت. (تیرل وال 1378)

اقتصاد انرژی عمدتاً در منابع پایان ‌پذیر مطرح بوده و مطالعات كنونی در زمینه استفاده بهینه انرژی، صرفه‌جویی انرژی، تقاضای انرژی، تولید و نظایر آن شامل می‌شود. اما انرژی از دو جنبه خاص اهمیت دارد. اولاً تامین كننده انرژی مصرفی خانوارهاست در این خصوص نیازمندی‌های انرژی مصرفی خانوارها و چگونگی تنظیم مصارف انرژی خانوارها در تامین نیازهایشان مطرح است. ثانیاً در تحلیل انرژی به بررسی و تعیین میزان انرژی لازم برای تولید مواد اولیه، محصولات كارخانه و عرضه خدمات نیز مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد. (شكیبایی، 1378)

از طرفی در یک ساختار اقتصادی اساساً پیوندهای اقتصادی در دو وجه تامین نهاده (پیوند پسین[1]) و تولید محصول (پیوند پیشین[2]) مشاهده می‌شود. بر این اساس نقش انرژی در تعیین سطح استفاده از انرژی در تولید كالاها، وابستگی میان بخش‌های اقتصادی و سهم آنها در انرژی تجسم یافته در كالاها و خدمات در قالب تجزیه وتحلیل داده ـ ستانده (I-O) نیز از جایگاه خاصی برخوردار است. بنابراین در این پایان‌نامه به بررسی جایگاه بخش انرژی در اقتصاد ایران با بهره گرفتن از تحلیل‌های پیوندی پرداخته خواهد شد.

این تحقیق پنج فصل را در برمی‌گیرد، كه هر فصل نیز خود دارای چند بخش است، این وصول به ترتیب در ذیل آورده شده است.

فصل اول، كلیات تحقیق را دربرمی­گیرد و بخش‌های آن عبارت است از:

  • مقدمه
  • بیان مسئله
  • ضرورت و اهمیت تحقیق
  • هدف تحقیق
  • سوالات تحقیق
  • فرضیه‌های تحقیق
  • روش‌شناسی تحقیق                                  

فصل دوم، انرژی و اهمیت آن را بیان می­كند، كه دارای نه بخش است:

  • انواع منابع انرژی
  • منابع اولیه انرژی و حامل‌های انرژی
  • انرژی در نظریات اقتصادی
  • تقاضای انرژی در بخش‌های مختلف اقتصادی
  • انرژی و سایر شاخص‌های اقتصادی
  • مصرف سرانه و شدت انرژی
  • مصرف سرانه انرژی و رشد اقتصادی
  • شاخص بهره‌وری انرژی
  • اثرات تورمی افزایش قیمت انرژی
  • پیشینه تحقیق

فصل سوم، ی بر ادبیات تحلیل داده- ستانده است، و بخش‌های این فصل عبارتند از:

  • جدول داده- ستانده
  • سابقه تاریخی جدول داده- ستانده
  • فروض و ساختار جدول داده- ستانده
  • ضرایب فنی داده- ستانده و معكوس ماتریس لئونتیف
  • معرفی پیوندهای پسین و پیشین
  • مقالات و پایان نامه ارشد

  •  

  • تجزیه ماتریس لئونتیف
  • معرفی شاخص‌های ارزیابی بخش انرژی

فصل چهارم تحقیق به بررسی جایگاه بخش انرژی در اقتصاد ایران در چارچوب جدول داده– ستانده سال 1378 محقق می ­پردازد.

  • معرفی جدول داده- ستانده سال 1378
  • جایگاه بخش انرژی در اقتصاد ایران
  • روش کار
  • بررسی پیوندهای پسین و پیشین كلی بخش انرژی در اقتصاد ایران
  • بررسی شاخص انتشار و حساسیت بخش انرژی در اقتصاد ایران
  • بررسی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری بخش انرژی

فصل پنجم، نتیجه ­گیری و پیشنهادها را دربرمی­گیرد.

1-2 بیان مسئله

بخش انرژی در اقتصاد دو نقش اساسی را می‌تواند ایفا كند. از یک طرف تامین‌كننده نیازهای انرژی مصرفی بخش خانوارهاست كه خانوارها از این انرژی به عنوان كالای مصرفی استفاده كرده، با مصرف انرژی رفاه اقتصادی لازم را كسب می‌نمایند و از طرفی دیگر تامین‌كننده انرژی به عنوان نهاده تولید برای زیربخش‌های مختلف اقتصادی همچون كشاورزی، صنعت و خدمات است. اما نكته اساسی این است كه بخش انرژی در عین حال كه در زیربخش‌های مختلف اقتصادی تاثیرگذار است و نهاده‌های انرژی زیربخش‌ها را تامین می‌كند، از سایر زیربخش‌های اقتصادی نیز تاثیر می‌پذیرد. سوال اساسی آن است میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری برای بخش انرژی در اقتصاد ایران چگونه است؟ پس دو مسئله اساسی مطرح است:

  • بخش انرژی چه ارتباطی با بخش‌های پیشین و پسین خود دارد؟
  • بخش انرژی به چه میزان بر سایر بخش‌ها تاثیر می‌گذارد و به چه میزان از سایر بخش‌ها متاثر است؟

1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق                            

بخش انرژی یكی از بخش‌های سرمایه‌بر است و منابع قابل توجهی را در اقتصاد كشور به خود اختصاص می‌دهد. این منابع عظیم باید بتوانند تاثیرات توسعه‌ای خود را بر كل اقتصاد و هر یک از زیربخش‌های اقتصاد به جا گذارد. بخش انرژی برای این كه بتواند با بهره گرفتن از تجهیز منابع، انرژی موردنیاز اقتصاد را تامین كند لازم است در ارتباط تنگاتنگی با سایر زیربخش‌های تامین‌كننده نهاده‌های مورد نیاز این بخش (بخش انرژی) قرار گیرد. پس اثر ستانده‌ای كه بخش انرژی در اقتصاد ایجاد می‌كند و محاسبه این كه آن ستانده چه میزان بر روی سایر بخش‌ها ستانده ایجاد می‌كند و مقایسه آن با كل ستانده اقتصاد از اهمیت پرداختن به موضوع است. این تحقیق از آن جهت اهمیت دارد كه می‌تواند مشخص كند حركت بخش انرژی مستلزم حركت چه زیربخش‌هایی از اقتصاد است. روشن شدن این مسئله ما را در سیاست‌گذاری برای توسعه بخش انرژی آشنا خواهد كرد.

1-4 هدف تحقیق

  • محاسبه میزان ارتباطات پسین و پیشین بخش انرژی بر اساس تحلیل‌های پیوندی
  • محاسبه میزان شدت تاثیرپذیری/ تاثیرگذاری بخش انرژی از/ بر سایر بخش‌ها

1-5 سوال‌ تحقیق

  • آیا تاثیرپذیری بخش انرژی از بخش‌های دیگر بیشتر است یا تاثیرگذاری آن بر بخش‌های دیگر؟
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ب.ظ ]




در چند دهه اخیر تجربه کشورهای مختلف گویای این مطلب است که بهترین نقطه آغاز برای ایجاد تحول در کیفیت آموزش هر کشور ، متحول ساختن درس علوم تجربی است . یکی از دلایل اصلی این امر ماهیت درس علوم تجربی است . شاید هیچ موضوع درسی به اندازه علوم تجربی ، با روش های فعال یاد دهی و یادگیری منطبق و قابل ارائه نباشد ( کیامنش ،1381 ).

یکی از صاحبنظران آموزش علوم در یک مجمع جهانی اظهار داشت :

«اگربتوانید وضعیت آموزش علوم را در مدارس خود بهبود بخشید می توانید مطمئن باشید که دانش آموزان در درس ریاضی ، زبان آموزی و … نیز پیشرفت های قابل ملاحظه ای  از خود نشان خواهند داد . اگر من یک نقطه از این پارچه رومیزی را با انگشتان خود بگیرم و بالا بیاورم ، تمام نقاط اطراف این نقطه نیز تا حدودی بالا می آید . درس علوم تجربی ، مناسب ترین نقطه برای بالا کشیدن سایر درسهاست . آموزش علوم نقطه آغاز است . »( فارمری ، 1999)

بیشتر کشورهای جهان در چند دهه ی گذشته ، نگرانی های فزاینده ای را در این خصوص که نظام آموزش و پرورش ، آمادگی کافی برای پرورش مهارت ها و دانش لازم برای کار و زندگی توأم با موفقیت را در جامعه ی پیچیده ی امروزی به شهروندان خود نمی دهد ، شاهد بوده اند (دارلینک و هاموند ، 1993 ) . بسیاری از شیوه های آموزشی مورد قبول ، از روش های تدریس گذشته مبتنی بر دیدگاه های سنتی رفتار گرایانه ، متأثر هستند که اساساً تدریس را عمل « بیان » و عرضه ی واقعیت ها و اطلاعات به دانش آموزان قلمداد می کنند . هر چند روش های مزبور به ایجاد تبحر در مهارت های سطح پایین ( که در بسیاری از ازمون ها سنجیده می شوند ) منجر می شوند ، اما عموماً در پرورش دانشها ، مهارتها و نگرشهایی که دانش آموزان برای زندگی روزمره ی خود نیاز دارند ، نا موفق بوده است . ( آقازاده ، 1384) مجموعه ای از دانشها ، نگرشها و مهارتها در زمینه علوم و فناوری که هر انسانی برای زندگی کردن به آن نیاز دارد سواد علمی و فناورانه نامیده می شود . بر خلاف الگوی های تدریس رفتارگرایانه ، روش های نوین تدریس مفهومی از تدریس ارائه می دهند که بر پرورش دانش آموزان فکور تأکید می ورزند. . آن دسته از مهارتهای تفکر را که بیشتر در ارتباط با کاوش علمی اند ، به عنوان مهارتهای فرایندی علوم یا فرایندهای علم می شناسند . این مهارتها در واقع ابزار تحقیقات و پژوهش های علمی اند و همه روزه توسط دانشمندان علوم در حین کار و در آزمایشگاه ها به عنوان بخشی از روش علمی به کار گرفته می شوند  در همین راستا ، اهمیت راهبردهای متنوع و کاربرد آنها در کلاس درس که بتوانند ابعاد مختلف سواد علمی و فناورانه و به ویژه اهداف مهارتی را در فرد توسعه بخشند ، روز به روز بیشتری می شود . « روش پروژه » یکی از همین راهبردهاست . این راهبرد ، فرصت کاوشگری و آزمایش را در اختیار دانش آموزان قرار می دهد و آنها را در زمینه ی استدلال ، سؤال کردن ، یافتن ، ارتباطات ، برقراریر ارتباط ، ارزیابی نقطه نظرات ، چارچوب بندی مسائل ، کسب و استفاده از شواهد ، خلق دانش و درک و فهم ،  روابط و محصولات جدید ، به چالش وا می دارد و کمک می کند تا به طور همزمان دانش ، مهارت و نگرشهای ضروری در او ایجاد شود . ( آقازاده ، 1384)

1-2-بیان مساله:

امروزه در همه کشورها ، به مسئله آموزش علوم اهمیت زیادی می دهند ؛ زیرا دانشمندان ، مهندسان ، تکنسین ها و گردانندگان چرخ های صنعت در آینده ، امروز در پشت میزهای کلاس نشسته اند و ایجاد آمادگی های لازم در آنان بر عهده ماست . تشخیص اینکه آموختن چه چیز به دانش آموزان ضروری است و آموختن چه چیزی ضروری نیست بسیار مشکل است. در طرح جدید آموزش علوم بر آموزش روش آموختن بیشتر تکیه و تأکید می شود تا آموختن مجموعه ای از دانستنیها؛ از اینرو باید به فراگیران راه و روش یادگیری و حل مسأله را آموخت نه پاسخ چند مسئله حل شده(آسیموف و فردریک 1995).

ازجمله هدفهای مهم آموزش علوم که در همه کشورها از دهه 1990 مد نظر قرار گرفته ، تاکید بر این نکته است که باید علم را یک نوع «روش تفکر» بشناسیم و در کنار آموزش مجموعه ای از واقعیتها ، بر فعالیتهای عملی و ذهنی هم تاکید کنیم . روش تفکر در علم را « مهارتهای فرایندی یا مهارتهای یادگیری » می نامند . مهارتهای فرایندی در واقع کارهایی هستند که دانشمندان در هنگام مطالعه و تحقیق انجام می دهند . مهارتهای یادگیری را می توان به دو بخش تقسیم کرد : ا- مهارتهای فرایندی پایه : مشاهده ، برقراری ارتباط ، طبقه بندی ، اندازه گیری ، استنباط و پیش بینی مهارتهای فرایندی پایه نامیده می شوند چرا که فراگیری آنها برای پرداختن به مهارتهای پیچیده بعدی که به تفکر زیادتری نیاز دارند لازم است . 2- مهارتهای فرایندی تلفیقی : تشخیص متغیرها ، فرضیه سازی ، تحلیل فعالیتها ، تنظیم داده ها و رسم نمودار ، طراحی تحقیق و اجرای آزمایش مهارتهای فرایندی تلفیقی نامیده می شوند و مستلزم به کارگیری چند مهارت فرایندی پایه به صورت همزمان هستند . به کارگیری این مهارتها به دانش آموزان کمک می کند که برای حل مسائل خود به کاوش و تحقیق بپردازند و با انجام آزمایش به « حل مسئله » نائل شوند . بر این اساس توسعه مهارت های فرایندی در کلاس ضرورت پیدا می کند و تنها از این راه است که می توان دانش آموزان را به یادگیرندگانی مادام العمر تبدیل کرد (جی رزبا 1991).

بررسی نتایج کسب شده توسط دانش آموزان کشورمان در آزمونهای جهانی پیشرفت تحصیلی نظیر آزمون تیمز( TIMSS ) و عدم توفیق دانش آموزان ایرانی نشان می دهد که باید برنامه های ویزه ای برای ارتقای آموزش مهارتهای فرایندی در مدارس کشور طراحی و اجرا شود .تجربیات دیگر کشورهای دنیا نشان داده است که استفاده از برنامه پروژه علمی برای دانش آموزان قابلیت بالایی در فرصت سازی همزمان برای تقویت همه مهارت های فرایندی دارد.

پروژه علمی به تعریفی ساده عبارت است از کوشش انفرادی یا گروهی دانش آموزان در باره یک موضوع معیّن که آنان ضمن این کوشش هیجان انگیز علمی ، کار یک دانشمند را انجام می دهند و نگرش ها و مهارت های علمی او را پیدا می کنند . یعنی دانش آموزان سعی می کنند به دقت مشاهده کنند ، سوال بپرسند ، جمع آوری اطلاعات کنند ، فرضیه بسازند ، آزمایش کنند و نتایج کار علمی خود را جمع بندی و ارائه نمایند . (آسیموف و فردریک 1995)

برهمین اساس انجام پژوهش در زمینه اثر بخشی پروژه علمی بر رشد مهارت های فرایندی می تواند اعتماد و توجه معلمان و برنامه ریزان را به این روش در جهت توسعه این مهارتها در دانش آموزان جلب نماید و به گسترش استفاده از این برنامه در مدارس کشور و کلاس های درس کمک کند .

بنابراین در این پژوهش بررسی خواهد شدکه تاثیر طرح پروژه علمی بر عملکرد دانش آموزان کلاس پنجم شهر تهران در مهارتهای فرایندی درس علوم

مقالات و پایان نامه ارشد

 چه خواهد بود ؟

1-3-اهمیت موضوع تحقیق وانگیزه انتخاب آن:

رویکرد جدید برنامه درسی ملی و توجه ویژه آن به محوریت پژوهش و تفکر علمی در یادگیری ، لزوم تدوین برنامه هایی را ثابت می کند که بتوانند این هدف مهم را در یادگیری محقق سازند و به چرخش مدارس کشور از محوریت دانش به محوریت تفکر کمک کنند .

در این راستا یکی از طرح ها و برنامه هایی که دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش از سال تحصیلی 90-89 به صورت آزمایشی اجرا می نماید ، طرح پروژه های علمی دانش آموزان دوره ابتدایی ( جشنواره علمی جابر بن حیان ) است . با توجه به مسئولیت پژوهشگر در دفتر آموزش دبستانی(سرگروه آموزشی ) و با عنایت به اینکه پژوهشگر در تدوین و اجرای این طرح در سطح ملی مشارکت داشته است بر آن شد تا پژوهشی را به منظور بررسی اثربخشی این برنامه بر رشد مهارت های فرایندی ترتیب دهد تا شناخت بیشتر از اثرات این برنامه به موارد زیر کمک کند :

– کسب اعتماد و توجه بیشتر معلمان به اثر بخشی این برنامه

– معرفی هرچه بیشتر مهارتهای فرایندی به دانش آموزان و معلمان و راه های تقویت این مهارتها

– بهبود نتایج دانش آموزان در آزمونهای بین المللی پیشرفت تحصیلی نظیر آزمون تیمز( TIMSS )

– بررسی تفاوت یک کلاس دانش محور و یک کلاس پژوهش محور از نظر مهارتهای فرایندی

1-4-هدفهای تحقیق:

1-4-1-هدف کلی:

به طور کلی هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر طرح پروژه علمی بر عملکرد دانش آموزان کلاس پنجم شهر تهران در مهارتهای فرایندی درس علوم می باشد.

1-4-2-اهداف ویژه:

  • بررسی تاثیر طرح پروژه علمی بر مهارتهای فرایندی
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت نتیجه گیری و تفسیر داده ها
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت پیش بینی
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت فرضیه سازی
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت استنباط کردن
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت طراحی تحقیق
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت برقراری ارتباط
  • بررسی تاثیر پروژه علمی بر مهارت تشخیص متغیرها

1-5-فرضیه های تحقیق:

  • طرح پروژه علمی باعث رشد مهارتهای فرایندی می شود.
  • طرح پروژه علمی باعث رشد مهارت نتیجه گیری و تفسیر داده ها می شود.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ب.ظ ]